به عزايش،ايستاده ام !
نامه بينا داراب زند، از همبندان مجاهد قهرمان حجت زماني
برای حجت زمانی
بينا داراب زند
________________________________________
به عزايش،ايستاده ام !
درخت هرچه پربارتر ،افتاده تر!
حجت زمانی افتاده بود.در اين خاک کهن ريشه داشت وآن را با خون خود وبرادرانش آبياری کرد.
شش ماه با او زندگی کردم .در راهروی بند آن چنان قدم برمی داشت که هم بندانش چه سياسی وچه عادی ،هيبتش را احساس کرده وبه اواحترام می گذاشتند ،هيبتی ذاتی ونه ظاهری.
او مغرور نبود وريا نياموخته بود.
درگفتار صرفه جو ودر رفتار متعادل. شادمانيش از لبخندی مليح وبرافروختگيش را از سرخی گونه هايش می شد حدس زد.
برافروختگی که تنها در مقابل پيشنهادات طتميعی ويا تهديدات دشمنانش به اودست می داد.
درعرض شش ماه زندگی با او شاهد بودم که سه بار به گفتگو دعوتش کردند وهر بار با گونه های سرخ باز می گذشت .ازاومی پرسيدم که چه شد؟
پاسخش کوتاه بود: به من می گويند عفو بنويس ، عفو برای چه عملی واز چه کسی؟ از اينکه مردمم را به زنجير وبرادرانم را به خون کشيده اند؟
نه تنها او، که اعدامش هم سياسی بود.اين اقدام وحشيانه وانتقام جويانه برای جعل تصوير واقعيات جامعه ايران است.جعل اين تصويرکه هيئت حاکمه از درون فروپاشيده ،با اعتلای مبارزات کليه اقشار جامعه وبويژه طبقات فرودست ودمکرات مواجه واز هراس برافتادن قطعی آخرين نيروی خودرا جمع کرده وبه تهاجمی نااميدانه دست زده است تاشايد نيروهای مقابل را با ايجاد رعب ووحشت متواری سازند.
اما زهی خيال باطل!
مازندانيان سياسی ،آگاه تر ازآنيم که ايشان بتوانند با چنين جعل ونيرنگ هايی مارا به عقب نشينی وادارند.
ماهمچون حجت زمانی برمواضع خود محکم ايستاده ايم. چراکه امروز بيش از هرروز ديگری پشتيبانی ملت را حس کرده و براين باوريم که حتی اگر دراين تهاجم آخر قربانی اين معرکه شويم ،اما ملت قهرمان وغيورمان فردای آزادی را خواهد ديد.
يادش گرامی باد
اتحاد- مبارزه - پيروزی
اسفند 1384 22:31

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________