«حجتِ» زمان، بر پايان رژيم‌!
مهدی رضوی
دوشنبه، ۱۵ اسفند، ۱۳۸۴

تندری ديگر از خشم خروشان خلقی در زنجير، در آسمان کشورمان درخشيد و پر‌صلابت در جنگل ستاره‌ها فرود آمد. چه خروشی و چه برقی که چشمها را يکسره خيره کرد و مکر مکاران را در همه چهره‌های آن سوزانده و کِيد انجمنهای «نجات»‌شان را به «محبس» و تنگنای يأس آنان تبديل کرده است. آری او «حجت زمانی» بود که به حجت زمان خود بدل گشت. از همان حجتهايی که هيچ‌گاه زمانه خالی از آنها نبوده است.
در مورد حجت قهرمان اين شهيد سرفراز مقاومت، گفته‌ها و نوشته‌های بسيار و نيز نمودهای قابل‌تأملی مشاهده شده است. يکی از اين پديده‌ها که در نوع خود بي‌نظير بوده و در واقع حاصل مقاومت جانانه و خون پاک اين شهيد بزرگوار می‌باشد، برگزاری مراسم بزرگداشت علنی و رسمی او در زندان و در بين همبندان او بوده است. آن‌هم با دادن گزارشی مبسوط و علنی به رسانه‌ها!
اين موضوع، نه تنها شکست جلادان حاکم را در ارعاب و کشتن روحيه مقاومت، چه در زندان و چه در جامعه می‌رساند، بلکه شکست تمام‌عيار رژيم در تمام اقدامات سرکوبگرانه مستمرش را در طول ربع قرن جنايت، هر‌چه بيشتر آشکار می‌کند. بديهی است اين نمی‌توانست وجود داشته باشد مگر به يُمن مقاومتی سازمانيافته و سراسری، گرچه در مقاطعی نمود ظاهری آشکاری هم نداشته است.

سنت بزرگداشت شهدای خلق در جامعه و تاريخ ما نقش انکار‌ناپذيری در تداوم انقلاب و روحيه مقاومت عمومی و ضديت با ظلم داشته است. و به همين دليل هميشه از طرف ديکتاتوران و جلادان تا «جايی که توانسته‌اند» از آن جلوگيری شده است. نمونه‌های تاريخی فراوانند، اما بهتر است در اين مورد نگاهی به تاريخ جاری و پررنج و خون ميهن خود بيندازيم: از فردای سی خرداد که موج خون ايران را فراگرفت. جلادان عمامه‌ به‌سر با شقاوتی بی‌نظير با کوچکترين مورد، حتی خواندن نشريه مجاهدين خلق يا کمک مالی به آنان قبل از سی خرداد (فاز سياسی)، هر‌شب دهها و صدها نفر را به جوخه‌های اعدام می‌سپردند و با شدت بيشتری مراقب بودند که هيچ‌گونه مراسمی برای اين کبوتران خونين بال گرفته نشود.

اما خلق قهرمان ما هيچ‌گاه مرعوب رژيم نشده و به اين خواست تن نداد. مراسم شهدای خود را در خانه‌ها اگر چه با جمعيت اندک برگزار می‌کردند. اکثر کسانی که آن‌روزها در داخل کشور بوده و حتي دستی از دور بر آتش داشتند، بارها با شرکت خود در چنين مراسمی شاهد و ناظر اين موضوع بوده‌اند. اما رژيم هم بيکار نبود و تا «جايی که می‌توانست» از چنين تجمعهايي جلوگيری می‌کرد. چه بسيار دستگيری و ضرب و شتم که در چنين مواردی به خانواده‌ها تحميل گرديد. دستگيريهايی که به شکنجه و حتی اعدام هم منتهی می‌شد.

بگذاريد نمونه مشخصی را با هم باز خوانی کنيم. خاطره‌يی از مادر معاونی:اواخر شهريور62، تهران: مراسم سالگرد يكي از شهداي مجاهدين خلق به‌نام محمد محمدي كه به‌صورت ساده و خانوادگي و غير‌علنی در منزل برگزار شده بود، مورد حمله پاسداران ظلم و جنايت رژيم قرار گرفته و همة افراد و حتي بچه‌ها و پيرها را سوار بر اتوبوسها كرده و با چشمبند به اوين مي‌برند، و در حضور سرجلاد لاجوردي، با قنداق تفنگ و مشت و لگد به جان آنان مي‌افتند. لاجوردي ملعون‌هم براي عقب‌نيفتادن از قافله با تسبيح درشت خود بر سر و صورت تك تك مادران مي‌زد و با فحشهاي بسيار ركيك آنها را مي‌آزرد. چند نفر از مادران كه به اين عمل اعتراض كردند را به زير‌زمين برده و مفصلتر مي‌زنند (از‌جمله مادر معاوني).


اين عمل تا نزديكي صبح ادامه داشته و سپس آنها را با چشمبند سوار اتوبوس كرده و تك تك در نقاط مختلف رها مي‌كنند. البته چند نفر را هم نگه داشتند از‌جمله مليحه معاوني، كه او ديگر هرگز به خانه برنگشت. چند ماه بعد كه به او اجازة ملاقات دادند، بر اثر شدت شكنجه توان حركت نداشت و آن‌چنان فرسوده شده بود كه فرزندانش هم به خوبي قادر به شناخت او نبودند و چندي بعد با تداوم شكنجه آخرين رمقهاي حياتش را هم گرفتند و ستاره‌يی ديگر بر آسمان پر‌فروغ شهيدان آزادی و سند ديگري بر اسناد بيشمار جنايات مافوق تصور اين سفاكان خون‌آشام افزوده گشت. آری آن‌روزها جان مردم اين‌چنين ملعبه دجالان خون‌آشام بود. رژيمی اين‌گونه سفاک که برای بقای خود «تا جايی‌که توانست» کشت و نابود کرد، و از برگزاری مراسم برای شهيدان جلوگيری کرد، که ديگر «نمی‌تواند»، ديگر حنايش رنگی ندارد، و «زمان»، «حجت»اش را عليه او می‌راند.
مگر نه اين‌كه تمام جباران برای به تسليم‌کشاندن مردم می‌کشند؟ مگر نه اين‌كه هدف آنان ايجاد آن‌چنان رعبی است که در سايه آن بتوانند به غارت خلق بپردازند‌؟ اما ديديم و ديدند که با ريختن خون پاک حجت نه تنها اين رعب ايجاد نشد، بلکه حتی اسيران اين خلق با شجاعتی افزون، برای حجت مراسم بزرگداشت و يادبود در زندان برگزار کردند، کاری که ديديم قبلها در خانه‌ها هم به راحتی ميسر نبود.
اين يعنی بن‌بست کامل سرکوب و عربده‌جويی رژيم. اين يعنی بی‌فايده‌بودن رئيس‌جمهور تير‌خلاص‌زن و تمام خط‌و‌نشان کشيدنهای آنان. و اين يعنی به انتها رسيدن عمر ننگين سرکوب، و «حجت» و دليل «ديگر نتوانستن» رژيم.

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________