حُجتِ زمانی، گُلِ سرخِ انقلاب بعدی!
محمد هادی
حجت از اعتبارِ زندانیِ سياسی اعاده حيثيّت نمود!
شهادت قهرمانانه حُجتِ زمانی-از بسياری جنبه ها و بلحاظ تاثيرات داخلی و خارجی-بنوعی يادآورِ شهادت مهدی رضايی- گُلِ سرخ انقلاب قبلی-بود تا جائيکه ميتوان از او بعنوان" گُل سرخ انقلاب بعدي" ياد کرد!
در بزرگداشت و قداست خون شهيدان راه آزادی و عدالت گفته اند: خونی که از سينه شهيد بر روی زمين ميريزد حاصلخيزترين بذری است که زمينِ بياد دارد! و در زير اين آسمان کبود و صبور هر قطره خونی که در راه بهروزی انسانها بر روی زمين ميچکد-بدور از چشم های نزديک بين و قضّات عجول-در حافظه و سينه پر راز تاريخِ پيشرفت و تکامل، ثبت گرديده و بی اجر و مزد نخواهد ماند! اگر چه خون تمامی دلدادگان آزادی- که بر سرزمين سوخته ايران بذر افشان شدند- همه در يک خط و در عرض هم، گوهر و ارزشیِ والا و يکسان دارند و خون هيچکس از خون ديگری رنگين تر نيست، امّا بواسطه وجود شرايط خاصی گاه و بيگاه، اثر و پژواک يک خون از قالب و ظرف زمان و مکان خود فراتر ميرود و در وضعيتی کاملاً استثنايی به گره گاه و نقطه تلاقی تمامی خونها و گلهايی ميشود که تا قبل از او در خلوت و سکوت سياه چالها ريخته و پرپر شده اند! و بهمين دليل است که شهادت حجت زمانی ميتواند- بطور مضاعف و در ازای هزاران خون بناحق ريخته شده-رژيم جنايتکار آخوندها را رسوای عالم و آدم کند! و رژيم را- برغم تمامی دست بستگی های داخلی و خارجی در اعدام او- در برابر اراده آهنين خود بزانو بنشاند و با شهادت خود افشاگر شقاوت بيحد و مرز جلادان گردد!
امّا حجتِ قهرمان همزمان و بطور موازی موفق شد با تحمل شکنجه های کمرشکن و فوق طاقت عادی بشر و سرانجام پذيرش مرگ سرفراز خود، از اعتبار و منزلّت زندانی سياسی اعاده حيثيّت نمايد! در چند سال گذشته و در دوران خاتمی، رژيم موفق شده بود که در بعد داخلی چهره زندانی سياسی و در خارج سيمای پناهندگان سياسی را لوث و خدشه دار جلوه دهد. بهمين دليل و به يمن توطئه و ترفند های رژيم، زندانی سياسی عبارت شد از کسانی که بمرخصی ميروند، از داخل زندان و با کارت به بيرون تلفن ميزنند، اطلاعيه و تحليل ميدهند، با خبرنگاران مصاحبه ميکنند و . . .! و يا در خارج پناهندگان خر و خرما خواهی پيدا شدند با دو پاسپورت در جيب! که هم از آخور آخوندها ميخوردند و هم از توبره سوشيال کشورهای ميزبان! و مجموعه اينها چيزی نبود جزء بی اعتبار و لکه دار نمودن چهره واقعی زندانی و پناهندۀ سياسی! و در چنين بازار آشفته، که ياس و نا اميدی شعار و تسليم و زبونی مُد روز شده بود و سکۀ مقاومت بظاهر ديگر خريدار نداشت ناگهان بقول حافظ: ستاره ای بدرخشيد و ماه مجلس شد و حجت در اوجی فراتر از تعلقِ خاطر به سازمان محبوب خود، يکه و تنها از شرف و حيثيّت همۀ مردم ايران دليرانه دفاع نمود و با قلمِ قامت و مُرکّبِ خون خود گواهی داد که مام وطن هنوز عقيم و اجاق کور نيست! بلکه بيشتر آتشی است در زير خاکستر!
با سلام و تعظيم به حجت زمانی
آمريکا

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________