گفتگو با غلامرضا مهديان از اقوام مجاهد شهيد حجت زماني آن فـروريخته گلـهاي پـريشـان در بـاد كز مي جام شهادت همه مـدهـوشاننـد نـامشـان زمزمـة نيمهشب مسـتان بـاد تـا نگـوينـد كـه از يـاد فـرامـوشـاننـد حجت، دلاور مجاهدين خلق بود. طي پروسهيي كه در سازمان بود با ارزشهاي انقلابي كه در او جوشان و خروشان بود و با درك عميقي كه نسبت به انقلاب و رهبري پيدا كرده بود هرروز گامهاي بيشتري در اين راه برميداشت و اين براي خود من بسيار انگيزاننده بود. هر روز كه او را ميديدم سر از پا نميشناختم و هميشه دوست داشتم خودم هم مانند او باشم. حجت با خندههايش، روحية بالا و انقلابيش و صداقتي كه در او نهفته بود، هميشه با سازمان روراست و يگانه بود. ايمان داشته باشيد كه خلق ستمكشيدة ايران انتقام خون برادر عزيز و بزرگوارم را خواهد گرفت و به خانوادة برادر عزيزم حجت اين قول شرف و آرماني را ميدهم كه تا آخرين قطرة خونم راهش را تا قلة توحيد ادامه خواهم داد و يادش را جاودان در خاطرم نگه خواهم داشت. واقعيت اين است كه او تا آخرين نفسي كه داشت از خطمشي انقلابي، آرمانها و ارزشهايي كه كسب كرده بود در راه آزادي خلق و ميهنش دفاع كرد و خودتان شاهد بوديد كه مدتي كه در زندانهاي رژيم بود با انواع شكنجهها روبهرو بود ولي هيچ وقت تن به ندامت نداد و دلاورانه با دژخيمان زمانه جنگيد و پيروزمند و سرفرازانه شهيد راه خلق و آزادي شد و آنچه كه در تاريخ پايدار ميماند راه حسين و ياران مجاهد او بود كه تا آخرين نفس و تا آخرين قطرة خونشان فدية آزادي و توحيد و يگانگي شدند. خوشا به حال او كه اين افتخار را داشت كه يكي از ياران امام حسين باشد و در ركاب او عليه سفاكان زمانه تا آخرين نفس بجنگد. آيا خود شما هم از اين شهدا تأثير پذيرفتيد و نقشي در انتخاب مبارزه توسط شما داشتند؟ قبل از هر چيزي من حجت را در دوران جواني بهخوبي ميشناختم و با او رفت و آمد داشتم و از طرفي نسبت فاميلي با هم داشتيم. او فردي مردمي، دوستداشتني و با همه رفتاري مهربان و صميمي داشت. او به همه دوستان روحيه و دلگرمي و شور و هيجان ميداد و هيچ غمي در او راه نداشت. او براي پيوستن به سازمان آرام و قرار نداشت. او كينة شديدي به آخوندها داشت و منتظر راهي بود كه به سازمان بيايد تا اينكه دري باز شد كه با هم به سازمان وصل شديم. در مدتي كه با هم بوديم، سر از پا نميشناخت كه به سازمان وصل شده و روز به روز شاهد تغييرات در حجت قهرمان بوديم و بيشكاف ميرفت تا به هدفي كه در پيش رويش بود جامة عمل بپوشاند و به سرعت با آموزشهايي كه فرا گرفته بود تضادها را پشت سرهم حل ميكرد. چندين بار مأموريتهايي را با موفقيت انجام داده بود ولي باز هم مشتاق مأموريتهاي بعدي بود. هيچ آرام و قراري نداشت و احساس خستگي در حجت قهرمان ديده نميشد. وقتي خبر شهادت برادرش پهلوان خزئل را شنيد در عينحال كه بسيار ناراحت بود، اما با روحية بالا به ديگر بچهها روحيه و دلگرمي ميداد و ميگفت ما هيچوقت نميگذاريم كه خون برادرم و ديگر برادران شهيدم كه به زمين ريخته پايمال شود و انتقام خون بهناحقريختهاش را خواهم گرفت و نميگذاريم آب خوش از گلوي اين دينفروشان پايين برود و آن روز دور نخواهد بود. حجت قهرمان در مدتي كه در زندان بود با شديدترين شكنجهها روبهرو بود. دشمن ميخواست حجت را در آرمان و هدفي كه براي آزادي خلق ستمديدهاش در آن گام نهاده بود منحرف كند تا تن به ندامت و توبه بدهد. اما حجت با پايبندي به اصول و آرمان عقيدتي خود جانانه از سازمان دفاع ميكرد، طوري كه خبرهايي كه از او از طريق اقوام و دوستان به دستمان ميرسيد همه يك حرف ميزدند و آن اينكه در روحية بالاي حجت قهرمان، شادابي و سرزندگي در دفاع از مسيري كه قدم نهاده بود خيلي بارز بود و به اين وسيله پيام مقاومت را به گوش ملت ايران و جهان ميرساند. حجت قهرمان چهار و نيم سال در زندان و تحت شكنجه و فشار بود، آيا مردم شهرتان از اين موضوع مطلع بودند؟ واكنش آنها چگونه بود؟ يادم هست قبل از شهادت حجت يكي از اقوام او به اشرف آمده بود و اولين سؤالم از او اين بود كه از حجت چه خبر؟ او در جواب گفت حجت قهرمان مثل شير ايستاده و مقاومت ميكند و حتي يك ذره از اصولش كوتاه نيامده و به مقاومت خودش ادامه ميدهد. بهرغم اينكه دژخيمان او را اذيت ميكنند و زير سختترين شكنجههاي روحي و جسمي قرار دارد. او ميگفت جلادان از زندانيان عادي خواسته بودند و آنها را تحريك كرده بودند كه حجت را مورد توهينهاي ناموسي قرار دهند و به آنها وعدة پاداش داده بودند و به اين شيوه ميخواستند روحيه حجت را درهم بشكنند و او را تحت فشار قرار دهند كه عليه سازمان موضع بگيرد و در تلويزيون صحبت كند. اما حجت قهرمان تن به خيانت نداده بود و در مقابل مقاومت و ايستادگي و روحية بالاي او، چيزي جز عجز و ناتواني در جلادان ديده نميشد و روحية آنها را درهم شكسته بود. دوستمان ميگفت حجت قهرمان در ملاقات هنگاميكه در پشت شيشه تلفني با ما صحبت ميكرد با آن چهرة خندان و انقلابيش به ما روحيه و قوت قلب ميداد و ما از او روحيه ميگرفتيم و شارژ ميشديم. من از او پرسيدم: الان درمورد او هيچ خبر جديدي داريد؟ او گفت حجت الان چهار سال است در زندان است. او را به جاي ديگري منتقل كردهاند و هيچ اطلاعي از او نداريم. بعد از دو سه روز سازمان خبر شهادت حجت قهرمان را در تلويزيون اعلام كرد. از زمان دستگيري حجت تا شهادت او، هميشه تمام حركاتش از خندههايش، صداقتش و يگانگيش با سازمان و دلسوزبودنش نسبت به خلق قهرمان در راه آزادي و هميشه در فكر مردم بودنش در ذهنم ميآمد. او هميشه با خودش زمزمه ميكرد كه ميشود روزي از دست اين آخوندهاي كثيف خلاصي پيدا كنيم و ايران با حضور خواهر مريم و برادر مسعود پر از شور و نشاط شود؟ حجت در اين مسير هر روز گامهاي استوارتري برميداشت و پيشقدم براي هر مسئوليتي بود و به من در امر مبارزه هر روز بيشتر و بيشتر انگيزه ميداد و افتخار ميكردم كه با او در يك جبهه با اين ديكتاتوري زمانه در جنگ هستيم. وقتي خبر شهادت حجت را شنيديد چه احساسي داشتيد؟ خبر شهادت حجت قهرمان براي همه ملت ايران و براي تمام آزاديخواهان جهان ناراحتكننده بود همانطوري كه خودتان شاهد بوديد. از اين بابت كه حجت با مقاومتي كه در سهونيم سال كه در زندان بود از خودش نشان داده بود و به سازمان و خلق قهرمان ايران پشت نكرد، جاي افتخار و صدهزاران تبريك دارد. البته براي همه شنيدن اين خبر ناگوار خيلي سخت بود. بهنظر شما شهادت حجت چه تأثيري روي مردم و بهويژه جوانان همشهريتان ميگذارد؟ براي مجاهدين و كلاً براي همه شنيدن اين خبر خيلي سخت بود. ولي در مورد بچههايي كه در يك جا با هم بوديم شنيدن اين خبر براي آنها خيلي ناراحتكننده بود. كساني كه حجت را از نزديك ميشناختند و ميدانستند كه داراي چه ويژگيها و كاراكتري هست يك فضاي ديگري داشتند. پس از شهادتش چند تن از دوستان او براي تسليت پيش من آمده بودند و از خصوصيات و رفتار و حركات و خاطرات او تعريف ميكردند و خودم پيامي كه از جمع رزمندگان ميگرفتم اين بود كه شهادت چنين گُرد گردنفرازي براي مجاهدين و همرزمانش گرچه بسيار جانكاه و دشوار است ولي در محتوا بسيار غرورانگيز نيز ميباشد. اگر پيامي براي همشهريانتان داريد بگوييد. حجت شهيد با ايستادگي و مقاومتش بر عدممشروعيت اين رژيم ديكتاتور مُهر زد و اثباتكنندة راه پرغرور و پرافتخارش بود. او در يك جمله اثبات كرد كه بين مجاهدين و رژيم آخوندها چيزي بهنام سازش و تسليم وجود ندارد و همين رويكرد او در مقابل اين رژيم خونخوار و شنيع عاملي شد كه همة آزاديخواهان چه در ايران و چه در خارج از ايران براي مقاومت در مقابل رژيم پليد عزم خود را راسختر و استوارتر كنند. صلابت و شهامت انقلابي مجاهد خلق حجت قهرمان در دوران اسارتش موجب ارتقاي روحيه و تشكل اعتراضات زندانيان مبارز و مجاهد كشورمان شده بود و همچنين جوش و خروش و اعتراضات گستردهيي در بين ايرانيان باشرف در خارج كشور برانگيخت. رژيم سفاك آخوندي كه بعد از ضربههاي متعددي كه اين مقاومت چه در عرصة داخلي كشور و چه در جوامع بينالمللي بر پيكر وارفته و متزلزل او وارد ساخته بود تاب و تحمل چنين مقاومتي را از يك مجاهد خلق در اسارت نداشت بهناچار جهت فروكش كردن اين بحرانها و التيام بخشيدن به نيروهاي متلاشي شده خود دست به چنين اقدام رذيلانه و وقيحانهيي زد و به خيال باطل خود ميخواست كه شعلة اين گوهر تابناك و اين حماسة جاويد را خاموش سازد. زهي بيشرمي. چرا كه پرچمداران راه آزادگي و مجاهدين با مسعود و مريم به همراه ساير جوانان و اطرافيان حجت قهرمان چه در ايلام و هفت چشمه و چه به همراه خلق ستمكشيدة ايران تومار استبداد مذهبي و دجالگري خميني و آخوندهاي پليدش را درهم خواهند پيچيد و از صحنة روزگار محو و نابود خواهند ساخت. جوانان ايران بايد ادامه دهندة راه پرافتخار او باشند و نگذارند سلاح حجت قهرمان يك آن هم زمين گذاشته شود و با عزمي جزمتر عليه رژيم ديكتاتوري حاكم بر ايران مقاومت كنند و شهادتش پيامي جز ايستادگي و مقاومت نبود. لينک ثابت
_____________________________________________________________
|
|