گل شيـدا بر چوبـه دار
ح.ب
حجت زمانـي در ياد يارانش در اشـرف در چهلمين روز شهادتش
منبع : هفته نامه مجاهد شماره ۷۹۳
بيشتر از يكماه از وصل‌شدنم به سازمان نگذشته بود كه شهيد حجت را ديدم. او به اتفاق چند تن از دوستان و اقوام هم‌سن و سالش هم به سازمان وصل شده بودند.به سازمان وصل شده بودند تا با رژيمي كه مظهر استبداد و جنايت است بجنگد. احساس مي‌كردي ساليان سال در سازمان بوده. مصمم و با اراده، خودماني و خوشرو بود. هيچ سؤال و برخوردي را بي‌خنده پاسخ نمي‌داد. حركات و سكناتش با وقار و توأم با آرامش بود. مجاهدي باصلابت، وارسته و رزمنده‌يي دلير و چابك كه پس از اولين برخورد و تماس ياد و خاطراتش بر قلب و ضمير آدمي نقش مي‌بست.
شهادت حجت رازآلود است، آدم فكر مي‌كند دستي پنهان و نامرئي، دستي بلند، «فوق ايديهم» لحظه‌ها و ثانيه‌هاي فدا را خود انتخاب مي‌كند.
حجت، خون گرم و سرخ خود را در برهه‌يي از تاريخ مقاومت و جنبش ملت ايران فدية راه آزادي مي‌كند كه تاريكي و زمهرير استبداد خميني بر كنج و زواياي مرز و بوم و خانه‌هامان گسترانيده شده. خون پاك حجت راهگشا و اميدواركننده است و به همة مجاهدان، راه آزادي جاني تازه و نو مي‌بخشد. سنت ديرپاي مقاومتها و جنبشهاي اصيل و مردمي هميشه بر اين اصل استوار بوده كه براي هموارساختن تنگناها و سنگلاخهاي راه بايستي «مجاهدت» پيشه كرده پيوسته دست در جيب و انبان خود برده بهاي آزاديخواهي و عدالت‌جويي را با خون فرزندان خويش پرداخت.
شهادت مجاهد قهرمان حجت زماني را به برادر مسعود و خواهر مريم و رزمندگان مجاهد تسليت و تهنيت مي‌گويم.

« شهيد »

مي‌لغزد در باد
گل شيدا بر چوبة دار
يا خندة آتش از ته دل، بر سينة شيدا
بر طاق كبود دار،
مي‌مالاند رنگ سپيد
يا به قيرين آسمان ديوار
تا كعبة دوبارة بي‌عشق پيمايد
كوچان مرغ شب‌آويز
گل شيدايي، واله و كمياب
مي‌رويد گاهي در سيلاب
مي‌زند قد، گاهي در مرداب
گل شيدايي فانوست
بر نيلي شبِ درياي توفاني
مي‌رود جاري
بر پيكر بي‌جان گاهي
در هيأت خون، گل شيدايي
مي‌رويد گاهي
بر لب سگن، ني‌وار
تا كه سُرايد
قصه و حرفي روشن
گل شيدايي

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________