حمايت 60 پارلمانتر انگليسی از بيانيه محكوميت اعدام سبعانه مجاهد قهرمان حجت زمانی

بدنبال اعدام سبعانه مجاهد قهرمان حجت زمانی بعد از بيش از 4 سال و نيم شكنجه فيزيكی و روانی در زندان گوهر دشت و افزايش فشار و تهديد و ارعاب بر روی ساير زندانيان سياسی مجاهد و مبارز و ناپديد شدن گروهی از آنها و تهديدات مبنی بر تكرار الگوی قتل عام سال 1367 بيش از 60 تن از نمايندگان مجلسين عوام و اعيان انگلستان با امضای بيانيه ای خطاب به تونی بلر نخست وزير اين كشور خواهان اقدامات عاجل شخص وی و دولت انگلستان برای جلوگيری از اين جنايات فجيع گرديدند و اعدام مجاهد خلق حجت زمانی را بدست دژخيمان رژيم آخوندی بشدت محكوم كردند. نمايندگان انگلستان در اين بيانيه با عنوان نقض فاحش حقوق بشر در ايران می نويسند:

”از محكوميت رژيم مذهبي ملايان بخاطر نقض حقوق بشر استقبال ميكنيم. نقض فاحش و وحشيانه يی كه منجر به 52بار محكوميت توسط ارگانهای سازمان ملل شده است. همچنين اعدامهای در ملاءعام كه شامل نوجوانان هم ميشود بهطور قابل توجهی افزايش يافته است. در شانزدهم ژانويه سال 2006، عفو بين الملل با انتشار فراخوانی خواهان متوقفساختن اعدام كودكان گرديد. براساس گزارشات سال 2005، حداقل هشت كودك اعدام شدهاند.
از زمان بهقدرت رسيدن محمود احمدی نژاد و تشكيل كابينه وی، سركوبی افزايش يافته است. در شش ماه دوم سال 2005، بيش از 130 اعدام صورت گرفته كه دو برابر تعداد اعدامهايی است كه در شش ماه اول سال انجام شده است. اذيت و آزار و نقض حقوق زنان اوج تازهيی گرفته است. در 21ژانويه 2006، يك روزنامه ايرانی گزارش داد كه زنی بهنام معصومه به مرگ از طريق سنگسار محكوم شده است.
شبه نظاميان همچون نيروهای بسيج و انصار حزب الله (گروههای اسلامی افراطی) تهاجماتشان عليه زنان جوان تحت بهانه بدحجابی با پرتاب اسيد به سوی آنها، افزايش بخشيده اند. در چهارم ژانويه 2006، به دو دختر دانشجو در شهر شاهرود، واقع در شمال شرقی ايران بخاطر اتهام خودساخته بدحجابی با پرتاب اسيد حمله كردند. احمدی نژاد رئيس جمهور ملايان اينگونه حملات را ستوده و چنين اعمالی را ”تلاشهايی برای تطهير جمهوری اسلامی از بقايای فرهنگ منحط غربی” توصيف نمود.
رژيم ملايان همچنين فشار و شكنجه عليه زندانيان سياسی خصوصا عليه جنبش اصلی مقاومت، سازمان مجاهدين خلق ايران را افزايش داده است. سازمان عفو بين الملل گزارش داد كه رژيم ملايان در هفتم فوريه 2006، حجت زمانی، يك عضو سازمان مجاهدين خلق ايران كه از زمان دوران محكوميتش از سال 2001 شديدا به لحاظ جسمی و روحی شكنجه شده بود را در زندان گوهردشت كرج حلق آويز نموده است. طبق قوانين جزای 183، 186 و 187، وی به اتهام ”محاربه” و ” مفسد فی الارض” اعدام شده است. گفته ميشود كه اينها ”اتهاماتی مبهم” ميباشد.
ساير زندانيان سياسی نيز شكنجه و تهديد به اعدام شده اند و از هرگونه ارتباطی با دنيای بيرون محروم گشتهاند. عفو بين الملل در 24فوريه 2006 گزارش نمود كه: ”اعدام حجت زمانی باعث اين ترس و نگرانی شده است كه ساير زندانيان سياسی ممكن است در خطر قريب الوقوع اين اعدام باشند. با همه اين احوال، زندانيان سياسی در زندان گوهردشت در اعتراض به اعدام آقای زمانی دست به اعتصاب غذا زدهاند.”
با توجه به موارد فوق، ما از نخست وزير درخواست ميكنيم تا نقض حقوق بشر را محكوم نموده و برای توقف اعدام زنان و كودكان و شكنجه و اعدام زندان سياسی فراخوان دهد.”
اسامی گروهی از نمايندگان پارلمان انگلستان كه بيانيه فوق را امضا كرده اند بشرح زير می باشد:

ديويد ايمس نماينده مجلس عوام, اندرو رازيندل نماينده مجلس عوام, بارونس بلاد, بارونس ديويد, بارونس دين از تورنتون, بارونس هريس از ريچموند, بارونس موريس, بارونس ترنر از كمدن, بارونس وارنوك, برايان جنكينز نماينده مجلس عوام, خانم كريستين مك كفرتی نماينده مجلس عوام, ديويد درو نماينده مجلس عوام, درك وايت نماينده مجلس عوام, ادی اوهارا نماينده مجلس عوام و از معاونين پارلمان انگلستان, جيم دوبين نماينده مجلس عوام, ديويد جونز نماينده مجلس عوام, لرد آلتون از ليورپول, عاليجناب لرد آرچر از سندول, لرد بيلستون, لرد بروكمن, لرد كريستوفر, لرد كلارك از همپستد, لرد كوربت رئيس گروه پارلمانی ايران آزاد در پارلمان انگلستان, لرد دالاكيا معاون حزب ليبرال دمكرات در مجلس اعيان انگلستان, لرد اونز از واتفورد, عاليجناب لرد فريزر از كارمايلی, لرد گنفل, لرد هاگ, لرد جافی, لرد جونز, لرد كينگ از وست برامويچ, لرد راسل جانستون رئيس سابق شورای مجمع اروپا, لرد تاورن, لرد ترنبرگ, عاليجناب لرد وادينگتون وزير كشور دولت سابق محافظه كار, لرد ويليامز و پيتر اتكينسون نماينده مجلس عوام.

نامه باب فيلنر و تام تنكريدو به وزير خارجه آمريكا عليه اعدام حجت زمانی

لحظاتی قبل از شروع جلسه استماع خبر اعدام آقای حجت زمانی، 31 ساله توسط خبرگزاری يونايتدپرس اينترنشنال اعلام شد، زمانی كه يكی از هواداران سازمان مجاهدين خلق بود اعدامش در زندان گوهر دشت توسط خانواده اش تأييد شده است
متن نامه
كنگره ايالات متحده آمريكا
واشنگتن دی سی
28 فوريه سال 2006
كاندوليزا رايس محترم
وزير خارجه آمريكا
وزير عزيز،
در تاريخ 15 فوريه گروه پارلمانی حقوق بشر و دموكراسی درايران يك جلسه استماع با عنوان، ”ايران: تهديدات، چالش ها و راه كارها” برگزار كرد، در اين برنامه كه با حضور نمايندگانی از هر دوحزب ، متخصصين امور، و كارمندان كنگره آمريكا بود نمی توانست زمانی بهتر از اين برگزار شود. در اين جلسه استماع آقای رشيدی اعلام كرد كه رژيم ايران يك زندانی ايرانی شناخته شده در سطح بين المللی را اعدام كرده است.
لحظاتی قبل از شروع جلسه استماع خبر اعدام آقای حجت زمانی، 31 ساله توسط خبرگزاری يونايتدپرس اينترنشنال اعلام شد، زمانی كه يكی از هواداران سازمان مجاهدين خلق بود اعدامش در زندان گوهر دشت توسط خانواده اش تأييد شده است، خبرگزاری يونايتد پرس اينترنشنال از تهران گزارش كرد كه، ” ججت زمانی از سال 2001 تحت شكنجه و فشار بمدت پنج سال بود. .” جسد او تاكنون برای تشيع جنازه مطابق آداب و رسوم اسلامی تحويل خانواده اش نشده است،
ما بطور جدی نگران سياست دولت ايران در اعمال شكنجه و حلق آويز در ملاء عام زندانيان سياسی هستيم. ما اميدواريم كه دفتر محترم شما تمامی سعی اش را در افشاء اين مسائل و بسيج جامعه بين المللی بكار بسته و به رژيم ايران فشار بياورد، ايالات متحده بايد سريع عمل نموده تا جان زندانيان سياسی را حفظ كند،
با احترامات زياد،
نمانيده باب فيلنر
نماينده تام تنكريدو
گيرنده:
خانم كردن هيوز، معاون محترم امور سياسی و روابط عمومی وزير خارجه ايالات متحده آمريكا

كوهنوردان همدانی ياد مجاهد قهرمان حجت زمانی را گرامی داشتند

همدان ـ هواداران مجاهدين و نيروهای مقاومت، مراسم گراميداشتی به مناسبت شهادت مجاهد قهرمان حجت زمانی در قله كوه های همدان، برگزار نمودند.
در اين مراسم كه جوانان هوادار مجاهدين در همدان به همراه پدران سالخورده حضور داشتند، با خواندن سرودهي انقلابي و اشعار شورانگيز، ياد مجاهد قهرمان حجت زمانی را گرامی داشتند.
آنها همچنين با خواندن سرود قسم بر عهد و پيمان خويش برا ادامه راه او تأكيد نمودند.

فراخوان به اكسيون اعتراضي در شهر برن

در پي اوجگيري حركات اعتراضي در داخل كشور و شكستهاي پي در پي سياسي در عرصه بين المللي، رژيم جنايتكار آخوندي بار ديگر در صدد انتقام‌جويي و كشتار زندانيان سياسي مبارز و مقاوم برآمده است و اين عمل ننگين خود را با اعدام زنداني سياسي مجاهد خلق حجت زماني آغاز كرده است.
لدا از عموم هموطنان مقيم سوئيس دعوت مي نماييم به منظور رساندن فرياد دادخواهانه زندانيان سياسي مبارز و مقاوم به گوش جهانيان و مجامع حقوق بشري و افشاي توطئه كشتار زندانيان سياسي، در اين اكسيون اعتراضي به ما ملحق شوند.

زمان: دوشنبه 6 مارس 2006 ساعت 10.30
مكان: مقابل دفتر سازمان عفو بين الملل
Amnesty International
Erlachstrasse 16b
CH -3012 Bern
شوراي شهر زوريخ - هواداران مقاومت ايران

پيام همدردی دكتراسكات به رئيس جمهور برگزيده مقاوت ايران

پيام همدردی خانم دکتر اسکات، حقوقدان، عضو ديوان برابری در استراليا و يکی از اعضای سازمان " استراليائيهای حامی دموکراسی در ايران"، به خانم مريم رجوی، رئيس جمهور برگزيده شورای ملی مقاومت، بمناسبت شهادت مجاهد قهرمان حجت زمانی زندان و اعدام حجت زمانی توجه مرا به خود جلب نمود.
بسياری از مردم استراليا ازدموکراسی و آزادی برای ايران حمايت می کنند و برای دستيابی به اين هدف ما سازمانی بنام " سازمان استراليائيهای حامی دموکراسی درايران" تاسيس نموده ايم تا که بتواند به ايجاد حکومتی درايران که به حقوق همه مردم ايران وکسانی که درايران زندگی می کنند احترام بگذارد ومردم رابخاطر افکار، مذهب و اعتقاد سياسی سرکوب ننمايد و به زنان و حقوق آنان احترام بگذارد. بسياری از استراليائيها از شرايط موجود کنونی حاکم بر ايران شوکه ميباشند، ايران جائی است که انسانها به خاطر داشتن آزادی انديشيدن، مذهب و اعتقادات سياسی شان زندان می شوند. زندان و مرگ حجت زمانی حوادثی هستند که در دنيايی که آزادی و دموکراسی به معنی حقيقی مورد احترام است، نبايد بوقوع بپيوندد.
درحال حاضر سمپاتي من و بسياری از استراليائيها با خانواده حجت زمانی ميباشد وما خوشحال خواهيم شد که پيام همدردي و همبستگی ما از استراليا به خانواده حجت زمانی رسانده شود. من وبسياری از استراليائيهای ديگر از جمله اعضای سازمان " استراليائيهای حامی دموکراسی درايران" به ايران آزاد و دموکراتيک می نگريم، جائيکه زندانی سياسی و شکنجه وجود نداشته باشد. همبستگی و همدلی من باهمه ايرانيانی است که برای دموکراسی درايران مبارزه می کنند.

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________



حجت زمانی اعدام شد
شيوا نظر آهاری

اين خبر را شنيده بودم، اما هنوز کور سوی اميدی در دل من و دوستانم بود.. شايد کسی نداند که در آن روز.. سه شنبه هفته قبل را ميگويم که برای اولين بار اين خبر ابعاد جدی تری به خود گرفت.. وقتی از پشت خطوط تلفن شنيدم حجت را اعدام کردند.. چه حالی داشتم، نمی دانم کلمات يارای آن را خواهند داشت که بتوانند شرايط و حال ما را در آن لحظه توصيف کنند، نمی دانم اگر توصيف کنم کار درستی کرده ام، يا نه، شايد با توصيف، احساسم مشخص نشود... و حجت را ...تنها چيزی که می توانم بگويم،... اينکه داغون شدم.. و گريه کردم در حالی که هر لحظه بيم آن را داشتم که مدير عامل شرکت از در وارد شود و اشکهايم را ببيند، بی مهابا گريه کردم و ناليدم.. حتی دست و دلم به انتشار خبر هم نمی رفت.. فقط منتظر بودم، دلم گواهی نمی داد که حجت رفته باشد.. چطور ممکن است بعد از ۴سال درست در اين شرايط حجت را به بالای چوبه دار ببرند... چطور توانستند در چشمان معصوم اين مرد نگاه کنند و صندلی را از زير پايش هل بدهند.. چطور توانستند...در اين مدت اما هر روز منتظر بودم تا يک نفر از جايی بيايد و خبر را تکذيب کند، با دستهای خودم در اطلاعيه ها بارها نامش را آورده بودم.. از او گفته بودم، هر جا که صحبتی داشتم...اما نمی گويم که رفتن مردی که هرگز نمی شناختمش چه آتشی به جانم زد.. حس نفرت از وجودم زبانه می کشيد.. دلم می خواست داد می زدم.. فرياد.. چه کسی صدای من را می شنيد.. در آن چهار ديواری بسته که من بودم و يک کامپيوتر و در و ديوارهايی که سکوتشان آزارم می داد.. از آن روز هر شب برای حجتمان شمعی در گوشه اتاقم روشن کردم و گاه گريستم، برای او و شايد برای همه و خودمان ....آه که چه کشيديم در اين هفت روز لعنتی....
چشم دوخته بودم به دهان يک مسئول تا يک کلام بگويد " آره " يا "نه" اما کسی نگفت تا امروز....
که لباس مشکی ام را از کمد در آوردم و برای تمام حجت های سرزمينم به تن کردم...نمی دانم آيا کسی هست که از خواندن آنچه بر حجت در لحظات پايانی گذشت، اشک بر ديده ننشاند؟ که اگر هست، من از او بيزارم.. و چه استوار ايستاد حجت، "ميتوانست او اگر می خواست" که به جای طناب دار، گرمی جمع خانواده را پذيرا باشد.. اما بر سر آرمانش ايستاد... بر سر آزاديخواهيش... تا آخرين نفس...و روز سه شنبه ۱۸ بهمن ماه در حالی به ساير کشته شدگان راه آزادی پيوست، که ماه محرم بود و يک روز قبل از تاسوعا.. و چه راحت رژيم اسلاميمان تمامی بايدهايش را زير پا گذاشت و اعتقاداتش را لگدمال کرد.... در ماه محرم.. کشتن يک انسان ... نمی دانم، ديگر دستانم ياريم نمی کنند .. بگذاريد تا صبح برای حجت عزاداری کنيم، شايد دلهايمان از نبودنش کمی آرام گيرد...
حجت، آرام بخواب که شهيد راه آزادی شدن شايسته ی نام تو بود...
سه شنبه دوم اسفند 1384

مونترال - مراسم بزرگداشت مجاهد شهيد حجت زمانی


روز يکشنبه 26 فوريه به مناسبت بزرگداشت خاطره تابناک مجاهد قهرمان حجت زمانی که در روز 18 بهمن و در آستانه عاشورای حسينی و عاشورای مجاهدين توسط دژخيمان حاکم بر ميهنمان ايران به دار شقاوت آويخته شد، مراسمی با حضور هواداران مقاومت در هتل تاج محل در مونترال - كانادا برگزار شد.
مراسم ابتدا با خواندن دستجمعی سرود ميهن شهيدان آغاز شد. سپس آقای شيرازی در سخنانی گفت: " امروز برای بزرگداشت گلی ديگر از گلستان شهدای گرانقدر مقاومت سرفراز مردم ايران جمع شده ايم. شهيد سرافراز و پايدار، حجت زمانی که با مقاومت خود داغ ننگ ديگری بر پيشانی آخوندهای دين فروش حاکم بر ايران گذاشت و حجت زمانه شد.
به راستی که چنين شهادتهايی قلب هر انسان شرافتمند را به درد می آورد. بسيار او را تحت فشار و شکنجه گذاشتند که يک چيز بگويد: بگويد توبه کردم و عفو نامه بنويسد.
بخصوص برای ما سخن گفتن از او از اين راه دور بس دشوار است اما با پوست و خونمان حس می کنيم که چطور خون حجت سدهايی را در دل ارتجاع شکست، چگونه در دل خود خشم و کين مقدس انقلابی عليه سردمداران پليد رژيم آخوندی را بارور کرد و همبستگی ملی به معنای عميق و واقعی آن را برای سرنگونی رژيم آخوندی احيا کرد.
بگذاريد اول از خانواده زجر کشيده و داغ ديده اش شروع کنيم که دو برادر ديگر حجت، فلاح و پهلوان خزعل را پيش از اين فديه رهايی مردم ايران کرده بودند."
وی سپس نامه خانواده حجت را قرائت کرد. آنگاه در ادامه صحبت بخشهايی از نامه های همبندان حجت که از داخل زندان از ايران در تجليل از مقام والای حجت نوشته اند را خواند. يکی از همبندان حجت که مدتی را با او در زندان سپری کرده بود نوشته بود: " حجت زمانی افتاده بود.در اين خاک کهن ريشه داشت وآن را با خون خود وبرادرانش آبياری کرد.
شش ماه با او زندگی کردم .در راهروی بند آن چنان قدم برمی داشت که هم بندانش چه سياسی وچه عادی ،هيبتش را احساس کرده وبه اواحترام می گذاشتند ،هيبتی ذاتی ونه ظاهری.
او مغرور نبود وريا نياموخته بود."

در ادامه برنامه فيلمی به مناسبت شهادت حجت قهرمان پخش شد. در بخشهايی از اين فيلم پيام مسئول اول سازمان مجاهدين خواهر مجاهد صديقه حسينی به مناسبت شهادت او در مراسمی که در اشرف به اين مناسبت برگزار شده بود پخش شد.
سپس آقای جوانمردی، يکی از زندانيان سياسی سابق که مدتی را در اوين گذرانده بود چکيده ای از شکنجه هايی را که رژيم روی زندانيان اعمال می کند بيان کرد. او گفت زير اعدام بودن يکی از سخت ترين شکنجه های روحی است و در خاطره ای به دو برادر 20 و 24 ساله اشاره کرد که زير حکم اعدام بودند ولی رژيم می گفت توبه نامه بنويسيد تا زودتر حکمتان را بدهيم! آنها تا به آخر مقاومت کردند و رژيم آنها را نهايتا اعدام کرد. او گفت ولی سخن گفتن درباره شهيدی نظير حجت با چنين مرتبتی کار راحتی نيست. زيرا او در اين مقطع چنان همبستگی در بين همه اقشار و زندانيان ايجاد کرد که فی الواقع بی نظير بوده است.
پس از سخنان آقای جوانمردی، برنامه با خواندن دستجمعی سرود قسم و تجديد عهد با راه و آرمان حجت به پايان رسيد.

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________



حجت زمانی، زندانی سياسی اعدام شد

حجت زماني فعال سياسي و از فعالين سازمان مجاهدين خلق ايران بود. او در سال ۲۰۰۲ دستگير و به چهار بار اعدام محکوم شد. او درزندان حکومت نيز با دادن اطلاعيه و اعلام موضع در مورد مسائل سياسي ، فعاليت خود را به پيش ميبرد.
حجت زماني ، پنجمين قرباني خانواده زماني، در طول چند سال اخير است. دو برادر و دو خواهر او نيز به دست حکومت اسلامي و يا در جريان فعاليت عليه حکومت به قتل رسيده اند.

اصل خبر
چهارشنبه 26 بهمن ماه 1384 خبر رسيد ، حجت زماني زنداني سياسي 31 ساله در زندان رجائي شهر كرج (گوهر دشت) به دار آويخته شد.
با گذشت بيش از يك هفته از انتقال حجت زماني به مكاني نامعلوم مي گذشت و خانواده او ، همبنديان اش ، ديگر زندانيان سياسي و فعالان حقوق بشر با وجود تلاش هاي بسياري موفق به كسب خبر از وي نشده بودند كه امروز به طور غير رسمي دادسراي انقلاب خبر اعدام او را خانواده اش اعلام كرد.
در طي روزهاي گذشته تنها بر اثر حدس و گمان و به دليل تهديد زندانيان سياسي از سوي مقامات زندان رجائي شهر به اعدام به اين موضوع پرداخته مي شد تا اينكه فردي از زندان با « كميته دانشجوئي دفاع از زندانيان سياسي » تماس گرفته و اعلام مي دارد ، حجت زماني را بر چوبه دار ديده است. ضمن آنكه «حاج كاظم» رئيس زندان رجائي شهر به زندانيان سياسي گفته بود:« او را اعدام كرده ايم و به كسي هم مربوط نيست.»
رژيم جمهوري اسلامي حجت زماني مبارز سياسي را در آستانه عاشورا اعدام كرد تا جو رعب و وحشت و نگراني را در دل زندانيان سياسي و مدافعان آزادي ، دمكراسي و حقوق بشر ايجاد كند. آنها با اين اقدام غير انساني و ناجوانمردانه صحراي كربلا را به تصوير مي كشند تا خود را در جبهه حق و تمام مخالفان خود را در جبهه باطل قرار دهند كما اينكه در گذشته همين دست اقدامات را به مناسبت هاي مختلف انجام داده اند.
حجت زماني بارها به بازجوئي در زندان اطلاعات (209) منتقل مي شد و چندين بار در معرض اعدام قرار گرفت اما روحيه خود را نباخت. زماني از سال 1380 يعني بيش از 4 سال و نيم در زندان به سر برده است. در اين مدت او با همكاري ساير زندانيان سياسي در اكثر اعتراضات داخل زندان حضور فعال داشته است. علاوه بر حجت ساير اعضاي خانواده اش به طور دائمي تحت فشار بوده اند و حتي دو برادر وي در سالهاي 78 و 79 توسط ماموران رژيم در این راه جان باختند.
او در تابستان سال 1383 در شعبه 6 دادگاه انقلاب اسلامي به رياست قاضي حقاني، به 4 بار اعدام محكوم شده بود. اين حكم در ديوانعالي كشور توسط «محسني اژه اي» و «نبي راجي» به دو بار اعدام و پرداخت يك ديه كامل تغيير يافت.
حجت زماني از ميان ما رفت. ولیرژیم بداند که با اعدام ، ترور ، زندانی کردن و سرکوب مخالفان خود نتیجه ای نخواهد گرفت.
جمعه ۲۸ بهمن ۱۳۸۴

واژه ای می خواهم !
به قهرمان شهيد مجاهد خلق حجت زماني

بيقرار ,

فواره وار ,

چشمهْ شهامت بود .

اوكه نه در«هفت چشمه» ,

اينك در«هفتاد ميليون چشمه »

تكثير گشته است .
بنگرش بربال سپيد رشادت!

چگونه اعماق كينهُ غول مرداب را ,

دگرباره عريان كرده است ؟!

بنگرش تقديرخويش را خود ,

با خطي خوانا خود نوشته است !

, بي هيچ اعتراضي

– از آن گونه اعتراض ! -

اگرچه عمررا در اعتراض زيسته است .

واژه اي مي خواهم

تااورا به نامم

باشد كه چشمه سارسرشارشرف !

,گوهري كه اورا برانگيخته است .

بروكسل - اکسيون اعتراضی هواداران مقاومت و هشدار نسبت به کشتار زندانيان سياسی
صبح روز دوشنبه 27 فوريه گردهمايي از طرف ايرانيان هوادار مقاومت در جهت محکوم نمودن اعدام مجاهد شهيد حجت زمانی و ساير زندانيان سياسی در مقابل وزارت خارجه بلژيک در بروکسل برگزار گرديد .
برنامه با قرائت اطلاعيه شورای ملی مقاومت بمناسبت جنايت سبعانه رژيم آخوندي و اعدام مجاهد خلق حجت زماني اغاز گرديد.
سپس پيام خانواده مجاهد شهيد حجت زمانی و فرازهايی از زندگينامه اين شهيد قهرمان خوانده شد.
برنامه با اجراي قطعه شعری دربزرگداشت ياد مجاهد قهرمان حجت زمانی توسط يکی از اعضای مقاومت ادامه پيدا كرد.
برخي از شعارهايي كه شركت كنندگان در برنامه مي دادند عبارتست از:

ای حجت قهرمان راهت ادامه دارد
خون حجت ميجوشد مجاهد ميخروشد
خون مجاهد خلق خون ايران زمين است

سپس قطعنامه تظاهرات قرائت گرديد، اين قطعنامه از شوراي امنيت، دبيركل و كميسرعالي حقوق بشر ملل متحد و تمامي سازمانها و ارگانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر مي خواهد كه اين جنايت فجيع را محكوم كنند و خواستار اقدام فوري براي نجات جان ديگر زندانيان سياسي بخصوص زندانيان سياسي با حكم اعدام و زندانيان ناپديد شده گرديد.
در پايان هيئتي از شركت كنندگان در گردهمايي به وزارتخارجه بلژيك مراجعه كرده و نامه خود را به مقامات مسئول آنجا تحويل دادند.

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________



ترانه های سوگ ( برای شهيد حجت زمانی )
دکترزری اصفهانی


رنگين کمانی در سرمای جهان
آنجا که ابرها به زمين ريخته اند
و بادهای سرد
سر برقاب پنجره ميکوبند
چکاوکی شتابناک ميگذرد
پرنده بهاری درکوچ
رنگين کمانی در سرمای جهان


برشاخه های يخ زده
برشاخه های يخ زده گلی روئيد
تابناک و سرخ
چون شکوفه ای از آتش
يا پرنده ای از نسيم
رقصان درخون خويش
آنچنان
که گويی عقابی
درباران ارديبهشتی
پرميشويد


کبوتری مقتول
ترا کشتند!
صدای آوار آسمان را شنيدم
صدای سرد فروريختن ستاره ها را
صدای شکستن جام های زرين ماه را
ای غروب دل انگيز
بيهوده ايستاده ای!
ا ی زمرد خيس کاج
رهايم کن


ای پرنده های مهاجر
با آوازهایتان مرا کاری نيست
چشم هايم غرقه در اشک اند
وقلبم فانوس خاموش آرزو هاست
هنوز زمين می چرخد
اين سنگ قتلگاه !
اين صخره چرخان
در خون!
اين تاريک خانه پلشت بی جان !
هنوز باد ميوزد
با سبدی از خاکستر شاديهای آسمانی
با سبدی از پرهای سپيد پرندگان مقتول
شاخه های کاج سنگين از ابرند
و چشم های من غرقه دراشک
رهايم کنيد

رايت شـرف خلـق از اشـرف تا گوهردشت
عليمراد اشرفي

تقديم به كسي كه پيكرش رايت شرف خلقي در زنجير گشت و بر چوبه دار به اهتزاز درآمد

در آستانه سالگرد عاشوراي مجاهدين و تاسوعاي حسيني، در آستانه مراسم شكوهمند اشرف، شاهد آخرين رژه حجت بوديم. رژه حجت نسل ما در گوهردشت كرج با همان ريتم گروه موزيك اشرف بود، يعني ريتم پايداري و مقاومت. از درب سلول تا تيرك اعدام، طبل بزرگ زير پاي چپ، مشتها گره كرده، سينه ستبر، سر بالا، نگاه فقط به جلو، آري حجت آخرين رژه خود را با عشقي سوزان به آزادي با مارش گروه موزيك، جان بر كف و مصمم و استوار پيمود، و همراه با اشرفيان سرود خواند:

نمرده ياد بهمن ماه ـ همون خلقيم، همون ميهن ـ
براي سرنگون كردن هنوز هم بهمنه بهمن
هنوزهم خون جوانان توي كوچه است

آري تيغ تيز مقاومت او، گلوي شب تيره را دريد و هر گامش پتك آهنيني بود بر سر دژخيمان پليدي كه نتوانستند او را در هم بشكنند.
رقص حلاج‌وار حجت ما بر سر دار، پيام پيروزي نسل ما بر رژيمي بود كه تمام توانش را به كار برد تا او را عليه سازمانش و برادران و خواهرانش به‌كار بگيرد. پيكرش پرچم خونين نسل سرفرازي بود كه 25‌سال پيش براي سرنگوني فاشسيم مذهبي به پا خاست و هرگز تسليم نشد.

يا ما سر خصم را بكوبيم به سنگ
يا او سر ما به دار سازد آونگ
القصه در اين زمانه پر نيرنگ
يك كشته به نام به كه صد زنده به ننگ

و بدين سان عزيزي از نسل پرافتخار ما، باز هم آسمان تيره و غمزده ميهن را غرق نور و اميد كرد. كوهمردي، قهرماني و سرداري كه خود، حجت ديگري بود، در زمان ما كه مجاهد را از داغ و درفش و اعدام و زندان ترساندن كاري است عبث، گواه ديگري بود بر فداي خالصانه نسل فدا، نسل صدهزاران، نسل پرافتخاري كه با يك نام خجسته‌ آغاز و با نام تابان كسي ادامه داد كه چون شمع بي‌دريغ سوخت و روشناي راهمان شد. تا حالا چنين سرفراز و پرافتخار حجتهايمان را تقديم خلق كنيم. آري جاودانه فروغي ديگر، برادري، عزيزي و مجاهدي از ما بر خاك افتاد، پيام او علاوه بر اهميت و راهگشايي سياسي در نبرد مستقيم ما با دشمن دژخيم، ميخ محكمي بر تابوت پوسيده تسليم‌طلبي و خيانت است.

دو روز قبل از شهادتش از او خواستند كه اگر نامه بنويسد و توبه كند و عليه آرمان و سازمانش چيزي بگويد، او را اعدام نخواهند كرد. ولي هيهات كه نسل فدا را نشناخته بودند، حجت 5‌سال است هر روز در انتظار اعدام و شهادت بود. 5 سال است كه زير انواع شكنجه‌هاي جسمي و روحي بر انتخاب و پيمان خويش با خدا و خلق پايدار و استوار باقي ماند.
براي آناني كه توان صيقل‌زدن بر اراده و مهار غرايز كور خود را در دوران سختي و ضربه نداشته، و در آزمايش بود و نبود انقلابي و انساني خويش، طعمه و لقمه دشمن شدند و به دشمن ملت و ميهن ما تسليم گشته و به دريوزگي پرداختند، به آناني كه سازشكاري و عافيت‌جويي را تئوريزه مي‌كردند كه گويا دوران مقاومت و پاكبازي تمام شده و… آري خون پاكش پاياني بود بر همه توطئه‌ها و ترفندهاي رژيم و وزارت بدنام اطلاعات كه بعد از 25‌سال ناتواني از حذف مجاهدين، به خيال خودش مي‌خواست از درون به مجاهدين ضربه بزند و بارها نيز حجت را زير فشار گذاشتند كه از آرمان و سازمانش دست بكشد، ولي هيهات مناالذله. حجت ما بعد از رد همه خواستها و تطميعها چون شير در اوج اقتدار و افتخار زير حكم اعدام نوشت كه: «به رأي صادره هيچ‌گونه اعتراضي ندارم. حجت زماني ـ 18/1/84».
آري او براي «جان خود چانه نزد» و از شرافت و حيثيت يك مقاومت و يك خلق دفاع كرد. درود بيكران بر او و بر معلمان و آموزگاراني كه اين نسل را پروردند و دروود بر علي‌اكبر و خزئل و فلاح و عبدالله و تمام عزيزاني كه از سراسر ايران، و از ايلام و هفت‌چشمه جوشيدند و چون رود الماس شب‌سوز اختران در تمامي تاروپود اين تاريخ و ميهن جاري گشتند، آري دشمن هرگز نخواهد توانست هفت‌چشمه و هزاران چشمه‌هاي ديگري كه در سراسر ميهن بي‌وقفه خون مجاهد در آن مي‌جوشد، بخشكاند.
همان‌طور كه حجت نوشت. مجاهدين نه براي جان و نه براي قدرت با كسي چانه نمي‌زنند، آنها تمام هستي خود را براي رهايي خلقي در طبق اخلاص گذاشته‌اند كه همه چيزشان در ايلغار سلسله خميني به تاراج رفته است. همه چيز خود را براي آرمان آزادي فدا كردند، آزادي همان عشق سوزان و آتشيني كه ساليان سال است در قلب و روح هر ايراني باشرف زبانه مي‌كشد، سردار نهضت ملي ايران گفته بود كه يقين دارم اين آتش خاموش نخواهد شد. بلي اين آتش در دل 120هزار شهيد و در دل حجت و در آتشكده شهر اشرف هم‌چنان شعله‌ور است. آتش عشق به آزادي، خجسته آزادي، آري اين است محصول اشتياق سوزان يك خلق براي آزادي.

در همين روزهايي كه خبر ناپديد‌شدن حجت سر زبانها افتاده بود، در اشرف هم مراسمي به مناسبت 19 و 22‌بهمن، با شكوه تمام برگزار شد. سلسه مراسم شكوهمندي كه در آن ابهت و عظمت با لطافت و زييايي به‌نحو شگفت‌انگيزي در هم آميخته بود و بيانگر قاطعيت و حقانيت نسلي بود كه از خون سرداران وطن، از سينه تاريخ اين ميهن برخاسته و ارتش پايداري، ارتش بهار، ارتش صلح و سازندگي و كار را تشكيل داده بود.
دشمن دژخيم پيام شما را گرفت كه گفتيد اگر تو سنگ خاره‌يي من آهنم. دشمن خدا و خلق بر خود لرزيد و با گوشهاي كر خويش صداي ناقوس مرگش را كه از شيپورهاي گروه موزيك نواخته مي‌شد، شنيد. رعشه بر اندام لرزان و غرق در بحرانش افتاد. دل تمامي ستمديدگان و محرومان ميهن ما شاد شد.
دنياي اميد به زندگي، اميد به فرداي بهتر، و اميد به آزادي به رويشان گشوده شد. دنيايي كه در آن از ظلم و ستم و فقر و استبداد خبري نباشد. تمامي كارتن‌خوابها، كودكان خياباني، زنان و جوانان و همه هموطناني كه در چنگال هيولاهاي‌ فقر، بيكاري، تن‌فروشي، اعتياد و فساد و گراني و سركوب و تحقير گرفتارند و فريادرسي مي‌طلبند، تمامي خلق، تمامي آزاديخواهان و تمامي كساني كه دلي در گروه آزادي و رهايي ميهن ما، ايران دارند، با پرچم افتخار و غرور ايراني، آينده خود را تابناك و آينده رژيم را سياه و تيره و تار ديدند.
دشمن ضدبشري هرگز نتوانست و نخواهد توانست رمز و راز شكوفايي، بالندگي و ماندگاري اين نسل سرفراز را دريابد. اين سه ساله براي نابودي اشرف تمامي توان و سرمايه خود را به حراج گذاشت، در اين سه ساله، به هر كاري و به هر معامله و نيرنگ و دروغ و به هر توطئه‌يي دست زد، به دامن هر‌كس و ناكسي از عراق تا اروپا و آمريكا و… پناه برد.
به آدمربايي و قطع غذا و آب و برق روي آورد، يك جنگ كثيف رواني و كارزار شيطان‌سازي از چهره شما راه انداخت. بيچاره، خائنان، خودفروختگان و قلم‌به‌مزداني كه هويت، شرافت و سابقه خود را به ارزاني به دشمن ضدبشري فروختند و در اين ايام بر شما تاختند و از اضمحلال و فروپاشي شما داد سخنها سر دادند. يادتان هست كه گفتند و نوشتند 80درصد در حال فرار هستند. يادتان هست كه گفتند و نوشتند «اشرف در آستانه شورش»، «منافقين در آستانه نابودي»، «مژگان پارسايي را در زنجير و در زندان»، «شقه و انشعاب در مجاهدين» و… و خواب و خيالهاي ديگر. به آدمربايي و قطع غذا و آب و برق روي آورد، يك جنگ كثيف رواني و كارزار شيطان‌سازي از چهره شما راه انداخت. بيچاره، خائنان، خودفروختگان و قلم‌به‌مزداني كه هويت، شرافت و سابقه خود را به ارزاني به دشمن ضدبشري فروختند و در اين ايام بر شما تاختند و از اضمحلال و فروپاشي شما داد سخنها سر دادند. يادتان هست كه گفتند و نوشتند 80درصد در حال فرار هستند. يادتان هست كه گفتند و نوشتند «اشرف در آستانه شورش»، «منافقين در آستانه نابودي»، «مژگان پارسايي را در زنجير و در زندان»، «شقه و انشعاب در مجاهدين» و… و خواب و خيالهاي ديگر.

من با اين‌كه خودم را در ميان صفوف شما حس مي‌كردم، اما مثل بچه‌هاي گروه موزيك و دسته آرم و پرچم مي‌توانستم شما را خوب برانداز كنم، سينه‌ها جلو و سرها همه بالا بود، (سر به آسمان مي‌ساييد) روحيه‌ها عالي، چهره‌ها مصمم و صفها پاكيزه‌تر و خالصتر، عزمها براي آزادي خلق جزمتر بودند. لباسها زيباتر، برازنده و خوش‌رنگتر بود، به رنگ سبز جنگل بي‌خزان، يا به رنگ رود الماس شب‌سوز اختران، آثار خستگي كار فشرده بر چهره‌ها ناپيدا بود. آن‌چه كه با طبل بزرگ روي زمين مي‌كوبيديد، پاي چپ نبود، كوهي از اراده آهنين بود، بر گلوي شب پليد. وقتي كه نظر به‌راست مي‌كرديد موجي از قاطعيت و عشق در چشمان شما موج مي‌زد و از آن طرف نيز لبخند رضايت را بر لبان آن دو مي‌شد ديد (تا كور شود هر‌آن كه نتواند ديد).

صداي بچه‌ها محمد و داوود و روزبه و فرهاد، ماندانا و بقيه رساتر و محكمتر بود، چهره‌هاشان جدي‌تر و انقلابي‌تر بود، شعرها بسيار پرمعني و جذابتر، گروه آرم و پرچم و يگان موزيك قاطع، مهربان و مصمم بودند و حقيقتاً از گروه هنري شما صداي در گلو خفه شده يك خلق در زنجير به گوش مي‌رسيد، صداي انقلاب بهمن كه نه مرده و نه خاكستر شده، بلكه دستاوردهاي آن انقلاب اكنون در ارتش آزادي متبلور و زنده است.

يادتان هست زماني كه همه چيز در ابهام بود، هنگامي كه ابرهاي تيره و تار ترديد آسمان همه جاي دنيا را فرا گرفته بود، زماني كه دشمنان خلق دندان تيز كرده بودند، زماني كه تسليم‌طلبان و عافيت‌جويان مي‌گفتند «ديديد ما گفتيم جواب ندارد، همه جوانهاي مملكت را از دست داديد» در‌حالي‌كه خيلي از خود ما نگران بوديم، شير هميشه هوشيار و بيداري كه عشق بي‌چون و چراي قلبهاي همه ماست مي‌غريد… «هر‌كس كمر راست، سر بالا و چشم باز كند به‌وضوح درمي‌يابد كه رژيم يكصد‌بار بيشتر نسبت به تحولات آينده نگران و ترسان است… اگر مجاهدان و رزم‌آوران آزادي هم‌چون هميشه آگاهانه براي آزادي مردم و ميهنشان در خطر جان‌باختن و شهادت هستند، آخوندها به جد در معرض باختن حاكميت خود هستند».

و البته در اين گردهمايي هم مسئول اول حرف آخر را زد و گفت اگر اشرف بايستد، جهان خواهد ايستاد. همگان ديدند كه اشرف ايستاده است و جهان دارد به حقانيت اشرف گواهي مي‌دهد، سنت تاريخ و تكامل بر اين قرار گرفته كه اين نسل آزمايشها را از سر بگذراند تا با مظلوميت و پايداري خويش پيامي براي تاريخ و آيندگان بگذارد و آن‌گاه راه خود را در ميان توطئه‌ها و تهمتها و نامرديها باز كند. اكنون تاريخ، درس خود را گرفته و راه اين جريان و نسل باز شده است، تمامي نظريات و تئوريهايي كه رهبران كشورهاي جهان اكنون در باره رژيم آخوندي مي‌دهند، پيشاپيش اين مقاومت به كرات تكرار كرده بود، باشد تا تاريخ قضاوت كند و اكنون پرونده دشمن در شوراي امنيت است، و مخير به انتخاب در دوراهي مرگ و خودكشي است و حالا ما هستيم كه مي‌گوييم، تا رهايي وطن، در نبرد بي‌امان، هم‌چو توفان و آفتاب به پيش،به پيش به پيش

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________



حجت زمانی سمبـلی از توانايـی انسان
برگرفته از وبلاگ : از نگاه رضا شمس
اعدام حجت زمانی هر چند که از سبعيت و ماهيت سرکوبگرانه و فاشيستی رژيم نشان دارد و قبل از هر چيز يک عمل ضد‌انسانی ست اما نشانگر تغيير و تحولات برخی معادلات در عرصه سياسی ايران نيز می‌باشد. يکم: رژيم ايران و به‌طور مشخص وزارت اطلاعات منحوس آن برای توافقات پنهانی انجام شده با طرف حسابهای خارجی برای بمباران ارتش آزاديبخش در عراق و حمله به دفاتر و فعالان شورای ملی مقاومت در خارج کشور، به‌خصوص در فرانسه، کيسه‌يی گشاد دوخته و پيشاپيش طرحهای امنيتی معينی را برای شرايط بعد از بمباران و حمله به مقر شورا نيز آماده کرده بود تا با استفاده از عمليات ويژه امنيتی بتواند به زعم خود تتمه کار مقاومت را يکسره نمايد. پس از آن‌که بمباران و فشارها نتوانست نتيجه مورد نظر، که همانا خاتمه‌دادن به حضور تشکيلاتی جنبش مقاومت، هم در بال نظامی و هم بال سياسی بود را بر آورده کند سعی کرد با استفاده از طرحهاي امنيتی از پيش تعيين‌شده و تاکتيک فشار سهمگين از يک طرف و تطميع و تحميق از طرف ديگر اعضاي ارتش آزاديبخش و فعالان مقاومت را به بريدگی کشانده و بدين وسيله عنصر رزمنده را خنثی سازد. در همين رابطه به اقدامات متعددی دست زد که برخی از آنها به قرار زير است.
الف ـ فعال‌کردن يک بخش امنيتی به ظاهر مستقل تحت عنوان «انجمن نجات» که هدفش کارکردن روی اعضای خانواده‌ها و بسيج آنها برای رفتن به عراق و به بريدگی کشاندن فرزندانشان بود. در اين رابطه رژيم با استفاده از اطلاعات غلط و شايعات عجيب و غريب سعی می‌کرد به نگرانی خانواده‌ها از وضعيت فرزندانشان دامن زده و خودش را به عنوان ناجی و نجات‌دهنده آنها معرفی نمايد و از آنان نيز بخواهد با او برای اين عمل خير و مهرورزانه!! همراهی کنند.
ب ـ فعال‌کردن «انجمن نجات» در عراق و همزمان استفاده حداکثر از نيروهای وابسته عراقی برای نامساعد و بدون چشم‌انداز نشان‌دادن ماندن در عراق با هدف به استيصال و بريدگی کشاندن اعضاي ارتش. در اين رابطه می‌توان از عمليات روانی از قبيل؛ راه‌انداختن کاروانهای خانواده‌ها از ايران برای رفتن به اشرف، تظاهرات در بغداد و ورودی اشرف تحت نام خانواده‌ها، صدور بيانيه شورای حکام مبنی بر اخراج و استرداد مجاهدين و کمپين وسيع شيطان‌سازی برای چرخاندن افکار عمومی عراقيان و عمليات ايذايی عليه مجاهدين نام برد.
پ ـ تلاش برای جذب و به‌کار‌گرفتن افرادی که در دوران پس از بمباران و شرايط نا‌متعين پس از بيانيه شورای حکام عراق در رابطه با اخراج و استرداد مجاهدين از عراق، به نزد نيروهای آمريکايی رفته سپس در شرايطی نامساعد و بدون چشم‌انداز به استيصال کشيده شده بودند و استفاده‌های چندگانه زير از آنها:
1 ـ انتقال به ايران وآنتنی‌کردن آنان در رسانه‌ها ی داخلی به‌منظور دامن‌زدن به جو بريدگي و پاسيويسم در افکار عمومی به‌طور‌عام و در بين هواداران و حاميان مجاهدين به‌طور خاص.
2 ـ دامن زدن به جو بريدگی و شکستن قبح رفتن به زير عبای ملا در بين چند صد نفری که در «تيف» زندگی می‌کردند.
3 ـ استفاده از عناصر جذب شده در «تيف» برای زدن کانال به شهر اشرف به منظور به بريدگی کشاندن عناصر سر موضع مستقر
4 ـ انتقال از ايران به خارج پس از تخليه اطلاعاتی و استفاده‌های مورد نياز در داخل و وصل‌کردن آنان به شبکه‌های موجود در خارج و آنتنی‌کردن آنها به قصد پخش اطلاعات غلط، به‌راه‌انداختن کمپين شيطان‌سازی، دامن‌زدن به جنگ روانی و عمليات ايذايی از قبيل تظاهرات و… براي برگرداندن برگ حقوق‌بشر عليه مجاهدين مستقر در اشرف و محکم‌کردن چفت و بست برچسب تروريستی با همکاری رسانه‌ها، برخی سرويسهای اطلاعاتی و ديگر طرف حسابهای خارجی.
برداشتن کامل مقاومت می‌بود. با توجه به زدو‌بندهای وسيعی که در پشت پرده انجام شده بود و با توجه به جبهه وسيع و قدرتمندی که رژيم در اين رابطه در سطح جهانی با کشاندن حداقل نه کشور به صحنه نبرد با مقاومت تشکيل داده بود، اميدوار بود که در يک نبرد نابرابر بتواند کار مقاومت را به دست ديگران يکسره نمايد تا بعد بتواند ـ پس از آن‌که بمبارانها در عراق و حملات به دفاتر و فعالين مقاومت در اروپا و آمريکا شيرازه و اساس مقاومت را در هم کوبيد ‌ـ خود در چهره يک ناجی ظاهر شده و به‌عنوان دايه دلسوزتر از مادر نيروهای پراکنده باقيمانده را نيز به سمت خود کشانده و جذب يا منفعل نمايد. به همين دليل رژيم تلاش داشت که نقش خود در بند‌و‌بستهاي پنهانی را کاملاً مخفی نگه داشته کار نابودی مقاومت را به عوامل خارجی خود اعم از عراقی يا غربی واگذارد.
وقتی حوادث پس از بمباران و حمله به مقر شورا نتيجه مطلوب را به‌دست نياورد و ايستادگی و مقاومت ارتش آزاديبخش در عراق و ايرانيان خارج کشور رشته‌های رژيم را پنبه کرد. به مرور زمان و با تثبيت‌شدن يکی پس از ديگری مواضع مقاومت، رژيم علاوه بر استفاده از شيوه مهرورزی!! تحت عنوان انجمن نجات که براي شرايط بعد از حمله، از قبل سازماندهی کرده بود، به شيوه‌های متداول سرکوبگرانه و هميشگی روی آورد که نشاندهنده اين بود که از به‌دست‌آوردن خواست حداکثر نا اميد شده و مجبور است به همان شيوه‌های عملياتی گذشته برای به‌دست‌آوردن خواستهای حداقل، يعنی ضربات کوچک و تاکتيکي و ايذايی قانع باشد، هر چند برای فرار از هزينه‌پردازی سعی نمود حتی همان عمليات را نيز به شکل غير‌مستقيم و توسط عوامل خارجی خود انجام دهد. در همين رابطه با ربودن دو مجاهد خلق در عراق، سر فصل جديدی از عمليات تروريستی را آغاز نمود.
اگر اعدام حجت زمانی را در چنين بستری قرار دهيم می‌توان گفت که اين اعدام نه تنها تير خلاصی است به تمام معادلات و طرحهای امنيتی چند ساله اخير رژيم، به خصوص طرح «انجمن نجات» و تنظيم رابطه با خانواده‌ها از موضع مهرورزی و دجاليت، بلکه خود گويای اعتراف به شکست، به‌دام‌افتادگی و از دست‌دادن تعادل رژيم نيز می‌باشد. رژيم آمده بود که با سوء‌استفاده از شرايط پس از جنگ عراق سور‌چرانی کند ولی يک مرتبه چشم باز کرد و ديد که مثل يک گرگ وحشی در قفس اتمی و بحران عراق به دام افتاده و ناچار برای انتقام از عامل ناکامی‌اش به اين جنايت دست زد هر‌چند که می‌دانست اين اقدام به‌گور سپردن تمامی طرحهايی است که طی چند سال اخير برايش آن‌قدر هزينه برداشته بود. بنابراين، اين اعدام به عنوان يک سمبل، پايانبخش يک مرحله رويارويی و نشانه تغيير تعادل‌قوا و تثبيت نهايی مواضع مقاومت در مقابل رژيم پس از حمله آمريکا به عراق می‌باشد.
دوم: رژيم برای به هرز دادن پتانسيل مبارزاتی نسل پس از انقلاب و به قصد جلوگيری ازپيوستگی اين نسل به نسل انقلاب، با استفاده از يک پروژه کلان فرهنگ‌سازی، برای ساختن نوعی فرهنگ شبه‌روشنفکرانه و ضد‌مبارزاتی و تزريق آن به محيطهای آموزشی و دانشگاهی تلاش وافر نمود تا با ايجاد يک فضای فرهنگی منفعل و ضد‌مبارزاتی، بين نسل انقلاب و فرهنگ مبارزاتی آن و نسل بعد از انقلاب چنان فاصله ذهنی ايجاد کند که رابطه اين دو نسل غير‌ممکن گردد و بدين وسيله سعی نمود حلقه اتصال تاريخی جامعه ايران را از هم بگسلد و نسل انقلاب را سرکوب و نسل پس از انقلاب را در هزارتوی فرهنگ شبه‌روشنفکرانه و ضد‌مبارزاتی گيج، منفعل، تسليم‌طلب و در چارچوب نظام نگه دارد. در همين رابطه برای نسل پس از انقلاب هم تئوريسين سياسی توليد کرد هم نظريه‌پرداز فلسفی، هم زندانی سياسی و هم رهبر اپوزيسيون و… حجت زمانی چه در دوران اسارت و چه پس از اعدام به همراه همرزمان ديگرش در زندانها تبديل به حلقه اتصال و به‌هم پيوستگی دو نسلی که رژيم اين‌قدر برای جدايي‌شان هزينه کرده بود، شد وبا مقاومت و ايستادگی‌اش بر سر اصول مبارزاتی، مبارزات نسل پس از انقلاب را در کاکل خودش ـ يعنی جنبش دانشجويی ـ به نسل انقلاب پيوند زد و بدين وسيله تمامی معادلات و رشته‌های فرهنگی رژيم و خوابهای پنبه‌دانه آن را هم روی سرش خراب کرد.
با توجه به مجموعه شرايط مبارزاتی که ميهن ما در آن قرار دارد حجت به‌راستي يک تنه نقش بسيار مهمی را در معادلات سياسی ايران ايفا نمود و به سمبلی از توانايی انسان تبديل شد.
ياد و راهش گرامی باد.

حجت زماني چشمه جوشان مقاومت
نرگس غفاري
به همراه دخترم به تماشای فيلم آکسيونهای اعتراضی در کشورهای مختلف از تلويزیون سيمای آزادی نشسته بودم.
دخترم در خارج از کشور بزرگ شده و فارسی خوب نمی‌داند يا من اين‌طور فکر می‌کنم و بعضی اوقات واقعاً مرا شگفت‌زده می‌کند. آن‌روز هم يکی از آن روزها بود.
ايرانيان در سرمای طاقت‌فرسای کشورهای مختلف در اعتراض به اعدام آقای حجت زمانی، شعار می‌دادند و مجری از آن‌چه بر سر اين کوه استقامت در زندان رژيم آمده بود، می‌گفت. دخترم علاقه‌يی به تماشای تلويزيونهای فارسی زبان ندارد به همين دليل آن‌روز که در کنارم نشسته بود کمی احساس غرور می‌کردم.
به ناگهان از من پرسيد: چگونه می‌شود تحمل کرد؟
با تعجب نگاهش کرده و گفتم: چی را؟
ـ شکنجه؟ چگونه می‌شود زير شکنجه بود و طاقت آورد؟ اين غير‌ممکن است.
هاج و واج نگاهش می‌کردم. حسابی غافلگيرم کرده بود. گفتم: غير‌ممکن که نيست ولی خوب خيلی مشکل است. بستگی دارد چقدر به آرمانهای خودت باور داشته باشی.
او که از اين جواب من قانع نشده بود گفت: باشد، باز خيلی سخت است که کسی شکنجه شود و اطلاعاتی را که دارد لو ندهد.
با او بسيار از وضعيت ايران و سرکوب وحشتناک آخوندی حرف زده‌ام. گاهی اوقات فکر می‌کنم شايد زياده‌روی هم کرده‌ام.
به‌خوبی می‌داند که چرا از ايران بيرون آمده‌ايم و چرا عليه رژيم فعاليت می‌کنيم.
منتظر جواب من نشد.
گفت: من که اصلاً تحملش را ندارم و با همان ضربه اول همه چيز را می‌گويم.
گفتم: رژيم هم به اين دليل زندانيان مقاوم را اعدام می‌کند چون نمی‌تواند استقامتشان را درهم بشکند و آنان را به‌زانو در آورد.
ديگر حرفی نزد و اتاق را ترک کرد. به صورتش نگاه کردم و غم را در چشمانش ديدم.
گفته‌های دخترم تا شب مرا در فکر فرو برد. با خودم می‌گفتم هدف رژيم از اعدامهای دستجمعی، در زندان و خيابان و کوچه و راه‌انداختن کاروان شلاق، سنگسار، روي الاغ گرداندن و… عادی‌کردن اين صحنه‌های غير‌انسانی و شنيع بوده و هست. رژيم می‌خواهد به قول معروف رگ گردن ايرانيان با غيرت بيرون نزند، تا در برابر اين جنايات سکوت کنند و تنها آه بکشند و در خفا گريه کنند. قصد داشت چشمه مقاومت را بخشکاند.
حجت زمانی اما با ايستادگی‌اش در برابر ددمنشان، به الگويی از اعتراض بدل شد. چه در درون سياهچالهای رژيم که بارها شجاعانه دست به اعتصاب غذا زد و چه با جاودانه شدنش.
عکسش را اين‌روزها به هر سايت اينترنتی که مراجعه کنيم مي‌بينيم. گرچه که قيافه‌اش آرام است ولی نگاهی بسيار عميق دارد.
رژيم بزدلانه بعد از چهار سال‌ و‌نيم شکنجه فيزيکی و روحی حجت او را اعدام کرد اما تأثيری که حجت بر ديگر زندانيان داشته و دارد با اعدام او از بين نمی‌رود و تنها نفرتشان از رژيم و انگيزه‌شان برای مبارزه بيشتر می‌شود.
نماد زندانی سياسی در سالهای اخير تفاوت عمده‌يي پيدا کرده است. وقتی در سياهچال زندانی باشی، هر‌روز شکنجه فيزيکی و روحی شوی و ناسزا و… بشنوی، اقدام به اعتصاب غذا و نوشتن نامه به سازمان ملل در آن وضعيت امری است که تا به‌حال در ايران ديده نشده است.
برای همين از حجت به بعد زندانی سياسی‌بودن، مسئوليت سنگين‌تری از گذشته دارد و اين را همبندان او به‌خوبی می‌دانند. همانهايی که به مناسبت شهادتش در زندان گوهردشت گردهم آمدند و بی‌اعتنا به هشدارها و تهديدات زندانبانان، ياد حجت قهرمان را گرامی داشتند، همانهايی که در پيامهايی که بيرون می‌دهند، اعدام سبعانه حجت را محکوم می‌کنند. حجت زمانی، به جرم هواداری از سازمان مجاهدين خلق ايران در سال‌80 دستگير و زندانی و به مدت چهار سال و نيم شکنجه شد. وی سرانجام در 18‌بهمن ماه‌84 در اوج مقاومت و سرافرازي اعدام گرديد.
هر چند اين رژيم منحوس حاکم بر ايران بود که حجت را اعدام کرد اما کشورهای مماشاتگر به‌اندازه رژيم در اين قتل دست داشته و مسئولند که در آينده بايد پاسخگو باشند. از‌جمله دولت ترکيه که حجت را در سال‌82 بعد از فرار از زندان به ايران بازگردانيد.
آن‌چه که اين‌روزها نگرانی هر انسان آزاده‌يی را دو چندان کرده، ترس از تکرار قتل‌عام زندانيان سياسی سال 67 می‌باشد. بايد بکوشيم تا اين واقعه دردناک تاريخی دوباره تکرار نشود. نامه‌نگاری به کانونهای مدافع حقوق‌بشر، عفو بين‌الملل، سازمان ملل، مسئولين کشورهايی که در آن زندگی می‌کنيم و شرکت در آکسيونهای اعتراضی کمترين کاريست که در افشای جنايات رژيم در حق هموطنانمان مي‌توانيم انجام دهيم. کوشش کنيم تا رژيم نتواند نسل ديگری از فرزندان اين آب و خاک را زير خاک مدفون کند.
زمانی که حجت در زندان بود و حکم اعدامش را گرفته بود بسياری از مجامع حقوق‌بشری جهانی خواستار آزادی او شدند. هرچند اين فعاليتها نتوانست جان حجت را نجات دهد اما اين اقدامات چهره کريه آخوندهای عمامه‌دار و بی‌عمامه حاکم بر ايران را شفافتر از هميشه به معرض نمايش گذاشت. حجت در پاسخ به سؤال همبندان خود که چرا حکم (اعدام) شما اجرا نشده گفته است: «هر روزی که رژيم پايان خويش را ببيند ما را اعدام خواهد نمود». آری رژيم پايان خويش را می‌بيند که وحشيانه و در عين‌حال بزدلانه، اسرا را به قتل می‌رساند. رژيم در صحنه بين‌المللی با فشارهای روزافزون روبه‌روست. مسأله اتمی رژيم، قدرت مانور را از آن گرفته است. در صحنه داخلی اقشار مختلف مردم روزانه به خيابانها ريخته و به حکومت نامشروع آخوندها معترضند. در عراق هم که شکستها يکی پس از ديگری رژيم را به عقب مي‌رانند. بحران سراپای رژيم را فرا گرفته و ناقوس مرگ اين رژيم به‌گوش می‌رسد و دقيقاً به همين دليل ملاها هارتر از هميشه به کشتار و قلع و قمع مشغولند. يک روز حجت زمانی را پس از سالها شکنجه اعدام می‌کنند، روزي ديگر دختر نويسنده جوان را آن‌قدر زجر و شکنجه می‌دهند تا به «سرنوشت زهرا کاظمی دچار شود» و روزهايی تمام‌نشدنی، خيابانهای شهرهای ايران بايد ناخواسته، شاهد حلق‌آويز‌شدن جوانان ما باشند.
ايرانی هميشه در برابر ظلم و جور به هر‌طريق که توانسته از خود ايستادگی و مقاومت نشان داده و تاريخ اين را به ثبت رسانده است. اين رژيم ضد‌انسان هم به‌دست ايرانی و تنها ايرانی سرنگون خواهد شد. باشد تا شکوفه‌های خوشبوی درخت آزادی که با خون جوانان ميهن سالهاست آب ياری شده به‌زودی زود شکوفا شوند.
درود بر حجت زمانی
زنده باد آزادی

واژه‌يي مي‌خواهم
به قهرمان شهيد مجاهدخلق حجت زماني
ي. رسا
بيقرار،
فواره وار،
چشمه شهامت بود.
او كه نه در«هفت چشمه»،
اينك در«هفتاد ميليون چشمه»
تكثير گشته است.
بنگرش بربال سپيد رشادت!
چگونه اعماق كينه غول مرداب را،
دگرباره عريان كرده است؟!
بنگرش تقديرخويش را خود،
با خطي خوانا نوشته است!
بي هيچ اعتراضي
–از آن گونه اعتراض!-
اگرچه عمر را در اعتراض زيسته است.
واژه‌يي مي‌خواهم
تا او را بنامم
باشد كه چشمه‌سارسرشارشرف!
گوهري كه او را برانگيخته است.

درباره خونـي كه آينـه است

كاظم مصطفوي

اعدام حجت (زماني) جگر چه كسي را نسوزاند جز سنگدلان و مسخ‌شدگان؟ به پيامهايي كه افراد و گروههاي مختلف داده‌اند نگاهي بيندازيد. به مجالسي كه در عزاي حجت در زندانهاي گوهردشت و اوين و يا در هفت‌چشمه و صالح‌آباد برپا شده دقت كنيد، پيامهايي را كه زندانيان فرستاده‌اند مرور كنيد، به حرفهايي كه مردم از داخل ايران در تماسهاي تلفنيشان با تلويزيون سيماي آزادي زده‌اند توجه كنيد. در هركدام سوزي نهفته است و خبر از خيلي چيزها مي‌دهد. اين خون در همان اولين قدمش همة ما را در برابر مسئوليتها و وظايفمان متعهد مي‌كند. مثل آينه‌يي شفاف هركس را به خودش نشان مي‌دهد. يا كه ستاره‌يي قطبي كه شمال و جنوب موقعيتمان را مشخص مي‌نمايد. به اين اعتبار «مبارك» است يعني كه «بركت» دارد و به همين دليل جاي «تبريك»ش بسا بيشتر از تسليتش است.
هرچند مقداري پراكنده، اندكي از مسيري، بگويم كه پس از شنيدن خبر پيموده‌ام. پنهان نمي‌كنم تا همين الان كه چند روز از آن مي‌گذرد بيش از ده بار بغض كرده‌ام. بغض نيست. نمي‌دانم چيست؟ شما اسمش را بگذاريد غيظ و يا هرچه كه دلتان مي‌خواهد.در يك جنگ كلاسيك دو طرف (حق و باطل) مي‌زنند و مي‌خورند. مي‌كشند و كشته مي‌شوند. گذشته از ماهيت، هرطرف كار خودش را مي‌كند و منطقاً نمي‌شود به كسي ايراد گرفت. اما وضعيت ما فرق مي‌كند. چرا كه دشمن ما يك دشمن كلاسيك نيست.
و چون اين است كه هست دست همه جنايتكاران شقي و سفاك را از پشت بسته. آن چنان كه بعضي وقتها كارهايي مي‌كند كه با هيچ شاقولي نمي‌شود سنجيدش.
با هيچ منطقي جور در نمي‌آيد. مثلاً هيچ منطق كلاسيكي اعدام حجت، بعد از چهار سال و نيم زندان و آن همه شكنجه و رنج، را توجيه نمي‌كند. به‌خصوص به‌اوضاع و احوال سياسي روز هم اگر «به صورت كلاسيك» نگاه كنيم بيشتر گيج مي‌شويم. راستي چه جنوني آخوندها را به اين‌جا كشيده است كه بر اسب لنگ و كور «اصلاحات» تير خلاص بزنند و عنان درشكه درهم شكسته نظامشان را به گردن قاطري چموش هم‌چون احمدي‌نژاد بيندازند؟ آيا چشمهاي خامنه‌اي اين‌قدر تيز هستند كه پرتگاه نه چندان دور خود و دار و دسته‌اش را در سراشيبي غيرقابل بازگشت ببيند؟ در اين صورت بايد بپذيريم كه خامنه‌اي با اشراف كامل به عواقب اين جنايت دست به ارتكاب آن زده است.
محاسبة او در اين مورد كاملاً درست و دقيق است. سؤال دقيقتر اين است كه اگر نكند چه كند كه بدتر نشود. يعني كه شتاب درغلتيدن به پرتگاهي مهيب اندكي تخفيف يايد.
هرچه باشد، اما، اعدام حجت «واقعيت» دارد. از وجه حماسي كاري كه اين شير سرفراز ميدانهاي نبرد و اسارت كرد بگذريم و باشد تا روز روزش كه بنويسيم… نفس اعدام او «واقعيت» دارد. بايد بپذيريم. تلخ است يا كه عبرت‌آموز هرچه كه هست اول بايد بپذيريمش. بعد مي‌رسيم به اين واقعيت كه دشمني داريم بيگانه با همة معيارها و ارزشهاي انساني و از موضع افعي و عقرب و كژدم نه تنها آمريكاييها و اروپاييها كه تمام جهان را مي‌گزد و زهرآگين مي‌كند. حالا اين پير عفريتة پا به‌گور در آستانة مرگي نه چندان دور مي‌خواهد دندان درآورد، آن هم از جنس اتمي‌‌اش و اگر چنين شود ببينيد چه معركه‌يي راه خواهد انداخت! با اين حسابها ميزان غيظ و كين حيواني خامنه‌اي را از تسليم نشدن اسيري هم‌چون حجت مي‌توانيم حدس بزنيم و زماني برايمان بيشتر قابل فهم مي‌شود كه ياد آوريم «گروهكي» كه قرار بود تسليم و منهدم شود و آدمخواران تربيت شده آخوندي خاك قرارگاهشان را به توبره بكشند مچ شارلاتان‌ـ آخوندها را در يك قدمي انتهاي مسير گرفته و حضرات را به شوراي امنيت فرستاده‌اند. البته اين هنوز از نتايج سحر است. يعني بهتر از من و شما خامنه‌اي اين را مي‌فهمد.
بنابراين ديگر دست روي دست نخواهد گذاشت و حسب‌المعمول اول از همه از مجاهدين شروع خواهد كرد. چيزي شبيه قتل‌عام سال67 و يا حتي كشتار بعد از 30خرداد60. تجربه نشان داده كه بعد از مجاهدين هم هيچ حرمتي نگاهداشته نخواهد ماند. البته هنوز كساني هستند كه براين واقعيت چشم مي‌بندند و با تحليلهاي چپكي مي‌خواهند عنوان بزرگترين «راست‌نويسان» را در اين برهه از زمان از آن خود كنند. اما تمام طرفهاي جدي (از انقلابيون گرفته تا سياسيون و تا حتي طرف حسابهاي بين‌المللي و خود رژيم) اين را خوب مي‌فهمند. مهمتر آن كه قضيه به اين‌جا ختم نمي‌شود.
آخوندها با اعدام حجت دارند نه تنها به مجاهدين كه به تمام زندانيان ديگر و گروههاي ديگر پيام مي‌دهند كه صفتان را مشخص كنيد. تنها «زنداني مجاهد» گروگان نيست. همه چيز و هرچه كه در دسترس آخوندها باشد گروگان است. گروگان هم كلمه شيك و پيكي است.
با فرهنگ خودشان همه چيز براي آخوندها «غنيمت» است. زن و مردش اسير و برده، و مال و اموالش «باج و خراج ملك لايبقي» بنابراين مجاز به انجام هركاري با هركس و هرچيز هستند. در بنياد اين تفكر به جمله جاودانة داستايوسكي راه مي‌برد كه «اگر خدا نباشد هركاري مجاز است» و سر از نيهيليسمي‌دوزخي در مي‌آورد كه شعله‌هايش را در روزهاي اخير در حمله به خانقاه درويشان و يا حتي سفارتخانه‌هاي مختلف مي‌بينيم.
اگر آخوندها به راستي كوچكترين اعتقادي به خدا داشتند «مرز»ي براي خود قائل بودند. اما آنها در عين بي‌اعتقادي كامل به خدا، چندين قدم آن طرفتر از خدا نشسته‌اند و خود را نه تنها قيم «صغار» كه مالك و صاحب و ولي همة كائنات مي‌دانند.
در چنين اوضاعي حجت، قرباني قهرماني است كه بايد دوباره خواندش. بايد او را مرور كرد. بايد او را «حجت» خود گرفت و براي هزارمين‌بار هم كه شده با خود تعيين‌تكليف كرد. بايد رفت و از خود پرسيد «آيا به راستي هركاري مجاز است؟» اگر نه، به ويژه ما كه در اين خاك غربت ايستاده‌ايم، چه وظيفه‌يي داريم؟ كجاي معركه هستيم؟ مي‌شود از دور براي رژيم حتي خط و نشان كشيد و به كساني كه نقدترين بهاي مبارزه با آخوندها را مي‌دهند فحش داد و بد و بيراه گفت. مي‌شود مظلوميت درخشان حجت را ناديده گرفت. مي‌شود رندي كرد و به «نقل از اطلاعيه مجاهدين» خبر را گفت و به روي خود نياورد كه چه جنايتي رخ داده است. و مي‌شود خيلي كارهاي ديگر كرد تا مثلاً نه سيخ بسوزد و نه كباب. اما يك چيز را نمي‌شود منكر شد. ما وظيفه داريم اين رژيم را سرنگون كنيم. اين كمترين كاري است كه بايد بكنيم تا بتوانيم به فرزندانمان نگاه كنيم.
تا سرفراز باشيم و نسلهاي آينده از ما به خفت ياد نكنند. من وقتي خبر شهادت حجت را شنيدم ساعتي با خودم خلوت كردم. فارغ از هرچيز و هرمصلحتي از خود سؤال كردم و به دور از هر‌خدشه‌يي پاسخ دادم. نتيجه‌اش نامه‌يي شد كه براي برادري ناديده نوشتم. برادري كه اكنون مدتهاست برادرم است و پيش از آن برادر يكي از شهيدان بي نام و نشان در عمليات فروغ بوده است. تجربه‌يي بود كه راز ناگفتة يك شعر را برملا مي‌كند. نامه را با اندكي دخل و تصرف نقل مي‌كنم:
«اين چند روزه كه حتماً تو هم مثل من و ما بوده‌اي. مسأله اعدام حجت(زماني) بدجوري ما را بغض‌آلود كرده است. يعني كه همه‌اش به اين فكر مي‌كنم كه چه دشمني داريم! چه دشمني! هرچه بگوييم و بكنيم كم گفته‌ايم و براي هزارمين بار مي‌گويم بسيار بسيار اندك او را شناخته‌ايم…
يكي دو ماهي بود داشتم روي شعري كار مي‌كردم. هربار كه به آن مراجعه مي‌كردم دلم راضي نمي‌شد. شعر سر و سامان نمي‌گرفت. نمي‌دانم چرا، ولي نمي‌شد.
چند‌بار بالكل عوضش كردم، بالا و پايينش كردم و نشد كه نشد. مثل كبوتري بود راه گم كرده كه در پروازي شبانه بام خانه‌اش را گم كرده و همين طوري توي آسمان پر‌پر مي‌زند. تا اين كه حجت رفت و من از خودم پرسيدم كسي كه آن افشاگريها را مي‌كند و رژيم را به شوراي امنيت مي‌كشاند آيا نمي‌داند كه در ايران گروگانهايي هم‌چون حجت دارد؟ آنها كه در سر به‌زنگاه ياد «منافع ملي» افتاده‌اند كه نكند آمريكا به ايران حمله كند و نفت قطع شود و بعد به مردم فشار بيايد معلوم است دردي ندارند. رندانه وانمود مي‌كنند كه گويا پول نفت تا الان خرج مردم مي‌شده و نه سايتهاي نظنز و اراك و كجا و كجا… خلاصه بيشتر از مظلوميت حجت به مظلوميت كسي رسيدم به راستي مظلومترين مظلومهاي تاريخ معاصرمان است. به اين‌جا كه رسيدم ديدم شعرم سامان پيدا كرد. كبوتر، بام و صاحبش را پيدا كرد. و بعد شد شعر «شلاق را نپذيرفت».
شاعرش من بودم ولي صاحبش «حجت» بود. اين طوري آدم از نيهيليسم به درمي‌آيد و احساس مي‌كند دنيا چندان هم بي صاحب نيست. مي‌گوييد نه…

كانادا ـ بزرگداشت شهيدان مقاومت در تورنتو
هوادران مقاومت در تورنتو - کانادا طی يک گردهمايی به بزرگداشت خاطره تابناک مجاهد قهرمان حجت زمانی و شهيد بزرگ حقوق پناهندگان مجاهد شهيد زهرا رجبی و همرزم دليرش علی مرادی نشستند.
شنبه 25 فوريه 2006 ، هوادران مقاومت در تورنتو - کانادا طی يک گردهمايی به بزرگداشت خاطره تابناک مجاهد قهرما ن حجت زمانی و شهيد بزرگ حقوق پناهندگان مجاهد شهيد زهرا رجبی و همرزم دليرش علی مرادی نشستند.
مراسم بزرگداشت اين شهيدان سرفراز در ساعت 7:30 غروب با اعلام برنامه و همخوانی سرود «مرز پر گهر» آغاز شد. تالار اجرای مراسم با تصاوير رهبری مقاومت، آقای مسعود رجوی شير هميشه بيدار ايران زمين و رئيس جمهور برگزيده مقاومت خانم مريم رجوی، پرچم های سه رنگ شير و خورشيد، پرچم سازما ن پر افتخار مجاهدين خلق ايران و پرچم ارتش آزاديبخش ملی ايران آذين يافته بود. در ميان دو صف پرچم قاب عکس بزرگ مجاهد قهرمان حجت زمانی در ميان دسته های گل سرخ و سپيد و انبوهی شمع به چشم می خورد و در دو قاب عکس ديگر تصاوير مجاهدين قهرمان پهلوان خزعل زمانی و فلاح زمانی برادران حجت قهرمان که آنها نيز در مصاف با دشمن ضد بشری به شهادت رسيده اند، و در قاب عکسی ديگر تصاوير مجاهد شهيد زهرا رجبی و علی مرادی به چشم می خورد. در گوشه از ميز دسته گل بزرگ و زيبايی که از طرف هواداران سازمان مجاهدين خلق ايران- تورنتو تقديم شده بود، ديده می شد.
پس از سرود «مرز پرگهر» ويدئو کليپی از مراسم بزرگداشت شهادت مجاهد قهرمان حجت زمانی در دژ شرف و پايداری مردم ايران- اشرف سرفراز به نمايش درآمد. سپس علی اصغر بهروزيان نويسنده و مترجم مقيم تورنتو به سخنرانی پرداخت. وی در قسمتي از سخنان خود گفت:
آنان که تاريخ صد ساله مبارزات مردم ايران را خوانده اند به خوبی می دانند که در هر فراز از مبارزه شهيدانی بوده اند که خونشان گرما و درخششی ويژه به آن داده است. و می دانيم که در پی سرکوب های گسترده نظام های سفاک نا اميدی ره به پذيرش شکست می برد و تا ديرگاهی صديی از کسی بر نمی آمد.
کودتای ننگين نظام ستم شاهی و شکست مبارزات ملی دکتر محمد مصدق چنان سکوت مرگياری بر ارکان جامعه جاری کرد که تا سالها شاه و همدستان چپاولگرش در مستی پيروزی و دوام حکومت شان خدا را نيز بنده نبودند تا آنکه غرش مسلسل های جوانانی که مبارزه مسلحانه را به درستی تنها راه نجات ميهن تشخيص داده بودند آنان را از خواب خرگوشی به خواب ابدی در غلتاند. به باور من کودتای ننگين آخوندکی دجال به نام خاتمی که مردممان به درستی فريبکارش می نامند نيز بر آن بود که حاکميت ولی فقيه را جاودانه سازد. موج طوفانهای خانمان برانداز چند ساله اخير و بمباران و فشار طاقت فرسايی که بر سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران باريدن گرفت نيز ولی فقيه را به رويای جاودانگی حکومت و نظام فاسد و ننگينش در انداخت. ....
از طرف ديگر مزدورانی که تاب و توان ماندن در صفوف خلق و مبارزه و پايداری در اميرخيز ايران زمين، اشرف شرف را ندارند به ناگاه به آغوش مهر ورز نظام می جهند و آنان نيز با دو صد بوق کرنا و همه امکانات غارت شده از کيسه مردم ايران، گرد جهان گردانده می شوند تا مقاومت و پايداری شيرزنان و کوه مردان دلير اشرف را لوث کنند و در يک کلام به جهانيان مژده شوم بقای حکومت ننگين عمامه داران بدهند و نابودی مقاومت. آرزويی که البته به گور خواهند برد.
پس می بينيم که توطئه هايی همه جانبه به منظور مقابله با مقاومت سرفراز مان به کار بسته می شوند تا رويای جزيره ثبات شکل واقعيت به خود بگيرد.
اما زهی خيال باطل!! رژيم درمانده و رو به گور آخوندی در اثر ضربات متعددی که از جانب مقاومت دريافت کرده است و پايداری پرشوه قهرمانان شهر اشرف مجبور به يکدست کردن خود می شود. پروژه خاتمی و شيفتگان مردم فروشش شکسته خورده اند و جانوری خمينی صفت از جعبه رمالی ولی فقيه سر بر می آورد و لمپنی جانی معروف به مرد هزار تير که افتخارش زدن تير خلاص به سرهای عاشق قهرمانان مجاهد و مبارز ميهنمان است به رياست جمهوری می رسد. و آن می شود که می بينيم.
اينجاست که جايگاه و ارزش خون پاک و جوشان حجت که به درستی حجت زمانش خوانده اند، خود را نشان می دهد. قهرمانی از سلاله حنيف و مسعود با مقاومت دليرانه اش خواب خوش از چشمان دژخيم ضد بشر می ربايد و سرانجام با شهادت دليرانه خويش بنيان تمامی فريبکاری ها و دست و پا زدن های مذبوحانه رژيم و مزدوران خود فروخته اش را درهم می کوبد.
اينجاست که شور اميد در پيوند با خون او جوشش می گيرد و داغ ننگی جاودان بر چهره منحوس رژيم خونخوار ولايت فقيه می نشاند. رژيمی که حجت را به اسارت در آورد و ناجوانمردانه در سحرگاه تاسوعای راهبر عقيدتی مجاهدين به جوخه اعدام سپرد لاجرم با دستان پر توان صدها هزار حجت به گورستان تاريخ خواهد رفت. و خون حجت تا ابد پرچمی می شود راهگشای همه آنان که آزاده اند.
آنگاه ويديويی برگزيده از برنامه "فردای ما" سيمای آزادی که به مناسبت شهادت حجت قهرمانن تهيه شده بود، پخش گرديد. و سپس ترانه "آرش هميشه آرش" بانوی بزرگ آواز ايران خانم مرضيه پخش گرديد و به دنبال آن ترانه هايی با صدای گرم خانم مرجان و ترانه "شمع شبانه" با اجرای محمد پخش گرديد.
به دنبال آن ويديويی از سخنان شير هميشه بيدار ايران زمين آقای مسعود رجوی پخش گرديد که با استقبال پرشور و کف زدنهای مکرر شرکت کنندگان روبرو گرديد. و شرکت کنندگان با صدای بلند شعار "خون حجت می جوشد مجاهد می خروشد" را سر دادند.
در پايان اين شب پرشور و خاطره انگيز سرود قسم همخوانی شد.

عفو بين الملل نسبت به خطر اعدام زندانيان سياسي در ايران هشدار داد
عفو بين الملل با صدور بيانيه يي با اشاره به اعدام مجاهد قهرمان حجت زماني توسط رژيم آخوندي نسبت به خطر اعدام ساير زندانيان سياسي مجاهد و مبارز هشدار داد.
عفو بين الملل 4 اسفند 84 - «عفو بين الملل در سال2006، 28اعدام را در ايران به ثبت رسانده است. اغلب قربانيان به خاطر جرايمي مانند قتل محكوم شدند؛ اما يكي از آنها كه به تازگي اعدام شد، يك زنداني سياسي بود. حجت زماني عضو سازمان مجاهدين خلق ايران، در سال2003 در تركيه ربوده شد و در سال2004... به اعدام محكوم گرديد.وي را روز 7فوريه2006 از سلولش در گوهردشت خارج و اعدام كردند. اما اعدام وي روز 21فوريه توسط مقامات رژيم ايران تأييد شد».
عفو بين الملل افزود: «اعدام حجت زماني اين نگرانيها را به وجود آورده است كه ساير زندانيان سياسي نيز ميتوانند با ريسك اعدام قريبالوقوع مواجه باشند.

نامه جمعی از مسيحيان و پناهندگان ايرانی در ترکيه

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________



حُجتِ زمانی، گُلِ سرخِ انقلاب بعدی!
محمد هادی
حجت از اعتبارِ زندانیِ سياسی اعاده حيثيّت نمود!
شهادت قهرمانانه حُجتِ زمانی-از بسياری جنبه ها و بلحاظ تاثيرات داخلی و خارجی-بنوعی يادآورِ شهادت مهدی رضايی- گُلِ سرخ انقلاب قبلی-بود تا جائيکه ميتوان از او بعنوان" گُل سرخ انقلاب بعدي" ياد کرد!
در بزرگداشت و قداست خون شهيدان راه آزادی و عدالت گفته اند: خونی که از سينه شهيد بر روی زمين ميريزد حاصلخيزترين بذری است که زمينِ بياد دارد! و در زير اين آسمان کبود و صبور هر قطره خونی که در راه بهروزی انسانها بر روی زمين ميچکد-بدور از چشم های نزديک بين و قضّات عجول-در حافظه و سينه پر راز تاريخِ پيشرفت و تکامل، ثبت گرديده و بی اجر و مزد نخواهد ماند! اگر چه خون تمامی دلدادگان آزادی- که بر سرزمين سوخته ايران بذر افشان شدند- همه در يک خط و در عرض هم، گوهر و ارزشیِ والا و يکسان دارند و خون هيچکس از خون ديگری رنگين تر نيست، امّا بواسطه وجود شرايط خاصی گاه و بيگاه، اثر و پژواک يک خون از قالب و ظرف زمان و مکان خود فراتر ميرود و در وضعيتی کاملاً استثنايی به گره گاه و نقطه تلاقی تمامی خونها و گلهايی ميشود که تا قبل از او در خلوت و سکوت سياه چالها ريخته و پرپر شده اند! و بهمين دليل است که شهادت حجت زمانی ميتواند- بطور مضاعف و در ازای هزاران خون بناحق ريخته شده-رژيم جنايتکار آخوندها را رسوای عالم و آدم کند! و رژيم را- برغم تمامی دست بستگی های داخلی و خارجی در اعدام او- در برابر اراده آهنين خود بزانو بنشاند و با شهادت خود افشاگر شقاوت بيحد و مرز جلادان گردد!
امّا حجتِ قهرمان همزمان و بطور موازی موفق شد با تحمل شکنجه های کمرشکن و فوق طاقت عادی بشر و سرانجام پذيرش مرگ سرفراز خود، از اعتبار و منزلّت زندانی سياسی اعاده حيثيّت نمايد! در چند سال گذشته و در دوران خاتمی، رژيم موفق شده بود که در بعد داخلی چهره زندانی سياسی و در خارج سيمای پناهندگان سياسی را لوث و خدشه دار جلوه دهد. بهمين دليل و به يمن توطئه و ترفند های رژيم، زندانی سياسی عبارت شد از کسانی که بمرخصی ميروند، از داخل زندان و با کارت به بيرون تلفن ميزنند، اطلاعيه و تحليل ميدهند، با خبرنگاران مصاحبه ميکنند و . . .! و يا در خارج پناهندگان خر و خرما خواهی پيدا شدند با دو پاسپورت در جيب! که هم از آخور آخوندها ميخوردند و هم از توبره سوشيال کشورهای ميزبان! و مجموعه اينها چيزی نبود جزء بی اعتبار و لکه دار نمودن چهره واقعی زندانی و پناهندۀ سياسی! و در چنين بازار آشفته، که ياس و نا اميدی شعار و تسليم و زبونی مُد روز شده بود و سکۀ مقاومت بظاهر ديگر خريدار نداشت ناگهان بقول حافظ: ستاره ای بدرخشيد و ماه مجلس شد و حجت در اوجی فراتر از تعلقِ خاطر به سازمان محبوب خود، يکه و تنها از شرف و حيثيّت همۀ مردم ايران دليرانه دفاع نمود و با قلمِ قامت و مُرکّبِ خون خود گواهی داد که مام وطن هنوز عقيم و اجاق کور نيست! بلکه بيشتر آتشی است در زير خاکستر!
با سلام و تعظيم به حجت زمانی
آمريکا

فرازهايي از زند‌گي مجاهد قهرمان حجت زماني
سرباز عاشورا
الَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَاباً مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ (آل عمران 95 )
آنان كه هجرت كردند يا رانده شدند از سرزمين شان و آزار ديدند در راه من، كشتند و كشته شدند، جايگاه‌شان بهشتهايي است كه واردشان خواهند شد، پاداشي از جانب خداوند و بهترين پاداش كه نزد خداست.
مجاهد شهيد حجت زماني 31سال پيش در هفت‌چشمه ايلام به‌دنيا آمد، تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همين شهر به‌پايان برد و با پايان دورة دانشسراي تربيت‌معلم، مدتي به‌شغل معلمي در مدارس ايلام پرداخت. حجت همزمان با وقوع عمليات فروغ جاويدان در حاليكه 14ساله بود با نام سازمان مجاهدين آشنا شد. در همان سال دو عامل باعث نزديك‌ترشدن حجت نوجوان به مجاهدين شد. عامل اول پيوستن برادر بزرگترش پهلوان خزعل زماني بود كه در همين سال به مجاهدين پيوست و عامل ديگر اعدام يكي از خويشاوندانش توسط پاسداران رژيم، كه او را بيشتر به جنايات رژيم و حقانيت مبارزات مجاهدين آگاه نمود. تلاشهاي حجت از سنين نوجواني و مشخصاً از 15 سالگي آغاز شد، خلال اين سالها او مطالعة كتابهاي مجاهدين را آغاز كرد و همراه با گوش‌دادن به صداي مجاهد از مواضع سازمان در زمينه‌هاي مختلف آگاه گرديد. مجاهد شهيد حجت زماني در سنين نوجواني عزم خود را بر ادامة راه مجاهدين جزم كرد و از 17سالگي در تكاپوي پيوستن به‌مجاهدين بود. تا سرانجام در سال1376، دوران جديد زند‌گيش را با وصل به سازمان مجاهدين و زندگي مبارزاتي آغاز كرد.
عمل انقلابي را توأم با دانش مبارزاتي در راه پيشبرد اهداف مجاهدين عليه رژيم ضدبشري به‌كار گرفت و به‌زودي به‌عنصري كارآمد تبديل شد. در همان زمان طي نامه‌يي نوشته بود: «براي اولين بار احساس كردم اولين جوانه‌ها از عشقي وافر به رهبري در درونم سر برمي‌آورد، اين عشق راهگشا و حلال بسياري از مسائلي بود كه فكر مي‌كردم هرگز قادر به حل آن نخواهم بود با درك جديدي كه به‌دست آورده‌ام، مي‌فهمم كه خيلي از آنچه كه بن‌بست مي‌پنداشتم، ساخته‌هاي ذهني‌ام بود. من اين‌همه را مرهون دريافتهايم از رهبري مي‌دانم“ اما حرفها و نوشته‌هاي حجت قهرمان تنها برخاسته از شور و شعار نبود، به‌زودي او با ابتلائات و آزمونهاي صعب و سنگيني مواجه گرديد. در ديماه78 برادرش پهلوان خزعل قهرمان، در هفت چشمه در مقابل تهاجم پاسداران پس از مقاومتي جانانه به شهادت مي‌رسد. از دست‌دادن يك برادر مجاهد عزم او را صيقل مي‌زند. در سال بعد او در ابتلائات بيشتري به آزمايش كشيده مي‌شود.
دومين مجاهد از خانوادة زماني، برادر ديگرش فلاح نيز در مصاف با دژخيمان آخوندي شهيد مي‌شود. و سرانجام آزمون اصلي به حجت روي مي‌نمايد. در تيرماه‌1380، حجت به‌هنگام تردد در ميدان ونك تهران مورد شناسايي قرار گرفت و به‌اسارت پاسداران جنايتكار رژيم آخوندي درآمد بلافاصله دوران بازجويي و شكنجههاي فوق طاقت عليه او در اوين آغاز شد.
حجت با مقاومتي در خور يك مجاهد دژخيمان آخوندها را به عجز واداشت. به‌طوري‌كه مدت بازجويي او به‌طور غيرعادي چهارسال به‌درازا كشيد. طي اين مدت دژخيمان در زندانهاي مختلف هر رذالتي را به‌كار گرفتند تا زير انواع شكنجه‌هاي جسمي و روحي، در عزم مجاهدوار او خللي وارد آورند. سرانجام سلسله‌يي از تهديدها عليه حجت آغاز شد و در تير1383 حجت قهرمان را در يك محاكمة فرمايشي به‌چهار بار اعدام محكوم كردند.
از آن پس حكم اعدام حجت حربه‌يي بود تا با آن آزمودة خود بارها و بارها به آزمايش بگذارند. ازجمله او را از بند زندانيان سياسي به‌بند مجرمان عادي منتقل ساختند تا در ميان معتادان، قاتلان و زندانيان داراي بيماري مسري، مقاومتش را درهم بشكنند، اما حجت با اعلام اعتصاب غذا در زندان امواج سياسي كوبنده‌يي در سطح داخلي و بين‌المللي عليه رژيم به‌پا كرد. ماههاي پاييز و زمستان سال83، دوران طولاني اعتصاب غذاي قهرمانانة مجاهد قهرمان حجت زماني بود كه با گذشت هرماه تعداد بيشتري از زندانيان سياسي به آن مي‌پيوستند.
آخوندها حجت را مسبب شكل‌گيري مقاومت زندانيان تشخيص داده و آخوند محسني اژه‌اي، وزير جنايتكار اطلاعات به‌همراه شخص ديگري به نام نبي راجي تحت عنوان شعبة ديوان كشور حكم اعدام او را تأييد كرد. حكمي كه نقطة كمال زندگي مبارزاتي حجت بود. او با سرفرازي مجاهديش درحالي‌كه دادگاه و كل حاكميت پوسيده و فاسد آخوندي را به زير سؤال مي‌برد حكم اعدام را به‌سخره گرفت و با شهامت در زير حكم نوشت: ”اعتراضي ندارم!“ بار ديگر هم‌چون 30هزارزنداني مجاهد و مبارز قتل عام شده تأكيد كرد كه كه هيچ بيم و باكي از سرنوشتي كه در راه رهايي مردمش پذيرفته است ندارد.
ماههاي بعد جلادان زندان كه گمان مي‌بردند با حكم نهايي اعدام مي‌توان مجاهد را از پاي در آورد يا در ايمان او خللي وارد كرد، بر فشارهاي خود افزودند و به‌ضرب و شتم او در زندان روي آوردند. حجت بارديگر مقاومت خود را با دست زدن به اعتصاب غذا از روز 17شهريور گذشته آغاز كرد. اين اعتصاب غذاي قهرمانانه روحية مقاومت را در ساير زندانيان سياسي بالا برد و آنان نيز به‌اعتصاب غذا پيوستند. موج اعتراضهاي داخلي و حمايتهاي بين‌المللي اين بار نيز به‌رژيمي كه افسارگسيخته به‌تاخت و تاز در عرصة داخلي و بين‌المللي روي آورده بود نشان داد كه فشار و تهديد و شكنجه بر مقاومت عنصر مجاهد خواهد افزود. سرانجام دژخيمان حجت قهرمان را براي فشار بيشتر به بند زندانيان خطرناك و از آنجا به‌سلول انفرادي منتقل كردند تا تماس او با ساير زندانيان قطع شود.
در دهة اول ماه محرم امسال رژيم با وحشت بسيار از بازتابهاي داخلي و بين‌المللي در صبحگاه روز 18‌بهمن، جنايت خود مبني‌بر اعدام مجاهد خلق حجت زماني را به‌اجرا درآورد. آخوندها نه تنها از زندگي بلكه از شهادت اين مجاهد قهرمان آن‌چنان در هراس بودند كه تا ده روز از اعلام رسمي خبر واهمه داشتند.
امروز يكايك مجاهدان آزادي ايران زمين با سلام و درودهاي بي‌پايان به سرور شهيدان و امام مجاهدان، خود را مباهي و مفتخر مي‌دانند كه امسال نيز چون همة ساليان گذشته، در روز عاشورا مجاهد ديگري سر بر راه و بر قدوم آن حضرت نهاد و بي‌ترديد با شهداي خاكپاي حضرتش محشور خواهد شد.

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________



مردي براي زيبايي
سعيد عبداللهي
براي حجت زماني
زوبين بالهايش
اتمسفر قرون جهل را دريد و
شاهراه نگاهش
ستيغ حقيقتِ ممنوع بود
و مرگ
نه فرجامش
که نياز لبخند بود
بر لبان شکوه و
غرور ايستادن.
مردي که حماسه از پياش دويد
و خورشيد
در زهدان خيالش لانه کرد
تا در خسوف شقاوت
نامش
دليل زندگي باشد.
ثقل صبور کلامش
فرياد مداوم «نه!»
تا ابليس
بر درگاهش مويه کرد
و جلاد
در شکست شلاق
مهميز گسست
.مردي که صخره
بر شانه‌هايش گريست
و عقابان
به تمناي بالهايش
بر شاخه‌هاي حسرت فرود آمدند…
ــ تو اين‌گونه زيبايي
انسان عصر من!
ــ28بهمن84

نامه تسليت پهلوان مسلم اسكندرفيلابي و مهين مشكين فام به رئيس جمهور برگزيده مقاومت
پهلوان مسلم اسكندر فيلابي مسئول كميسيون ورزش شوراي ملي مقاومت و خانم مهين مشكين فام از اعضاي شوراي ملي مقاومت طي نامه يي شهادت مجاهد قهرمان حجت زماني را به خانم مريم رجوي رئيس جمهور برگزيده مقاومت تسليت گفتند.
متن نامه:
خانم مريم رجوي رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران
شهادت مظلومانه مجاهد شهيد حجت زماني فرزند رشيد ايران زمين را كه تا آخرين نفس در راه آرمان آزاديخواهي و استقلال طلبي مردم و ميهن خود ايستادگي كرد ، به شما و تمامي همرزمان اين دلاور بزرگ در ارتش آزاديبخش و ملت ايران تسليت عرض ميكنيم.
خانم رجوي ، ايستادگي و پايمردي اين فرزند رشيد هفت چشمه نشان داد آخوندهاي حاكم بر ايران واقعا پيروان شمر و يزيد هستند . لذا وظيفه ملي و ميهني هر ايراني آزاده و ميهن پرست است كه همچون دلاور بزرگ حجت و تمامي شهداي مقاومت تا آخرين نفس با اين جنايتكاران مبارزه كنند.

پيام همدردی 3 سازمان حقوق بشری استراليايي به رئيس جمهوربرگزيده مقاومت
من می خواهم از طرف "سازمان ماموران قلبهای مقدس"، "مرکز عدالت و صلح "و" سازمان پکس کريستين استراليا" ( ايالت نيو سات ولز) تنفر وانزجار عميق خود را نسبت به اعدام اخير يکی از اعضای سازمان مجاهدين، حجت زمانی، که همراه ديگران سالها متحمل شکنجه بوده است، ابراز دارم.
خانم رجوی گرامی؛
من می خواهم از طرف "سازمان ماموران قلبهای مقدس"، "مرکز عدالت و صلح "و" سازمان پکس کريستين استراليا" ( ايالت نيو سات ولز) تنفر وانزجار عميق خود را نسبت به اعدام اخير يکی از اعضای سازمان مجاهدين، حجت زمانی، که همراه ديگران سالها متحمل شکنجه بوده است، ابراز دارم.
ما برای سلامتی اعضای ديگر سازمان مجاهدين خلق ايران که زير تهديد شکنجه واعدام هستند، دعا می کنيم.
ما همينطور می خواهيم عميق ترين همدرديمان را نسبت به خانواده و دوستان و همچنين رهبری رهروانش ابراز نمائيم.
ما اميدواريم که سازمانهای بين المللی مثل سازمان مربوطه( کميسياری عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد) در سازمان ملل بدون ترس و واهمه اي ظلم مستمری که برعليه مردم بی گناه ايران رو داشته ميشود را محکوم کنند، مخصوصا آنهايی که دائم زير شکنجه و در زندان هستند. کسانی که مردم را بطور سيستماتيک سرکوب می کنند، بدون واهمه محکوم کنيد.
تنها رژيمهای متزلزل که درحال فروپاشی می باشند، محتاج سرکوب مداوم مردم خودشان هستند.
مطمئن باشيد که گروههايی در استراليا وجود دارد ومن مطمئن هستم در سرتاسر دنيا بسيارند که از آزادی مردم ايران وبرای خارج نمودن نام سازمان مجاهدين خلق ايران از ليست گروههای تروريستی از شما حمايت می کنند.
با آرزوی صلح برای شما و همه کسانی که برای آزادی انسان مبارزه می کنند
پدر کلود مستويک
تاريخ 24 فوريه 2006

از خوانندگان همبستگي: تسليت ها براي حجت
تهران - حلول ستاره جديد مبارك. دلم خيلي گرفته ولي شهادت حجت مرا براي برچيدن بساط آخوند ها خيلي محكمتر كرده است. پيروزي نزديك است.
كرج - شهادت مجاهد خلق حجت زماني را به شما تسليت و تبريك ميگم. اميدوارم روز پيروزي ارتش آزاديبخش هرچه زودتر برسد عزم حجت را در سيماي تك تك رزمندگان مي بينم. درود بر رزمندگان ارتش آزاديبخش
آبادان - شهادت مجاهد استوار حجت زماني را تسليت ميگويم با اينكه خيلي ناراحتم ولي از خون او خيلي انگيزه گرفتم و در مبارزه با آخوند ها عزمم جزمتر شد ما بايد خيلي بيشتر كار كنيم به اميد پيروزي.
گرمسار - يك مجاهد ديگر بر خاك افتاد ولي از خون او هزاران لاله روئيد. يك مجاهد ديگر ستاره شد و به كهكشان شهداي مجاهد خلق پيوست. تا آسمان تيره وتار ميهن را روشني بخشد. ما انتقام خون حجت و همه مجاهدان و مبارزان را از آخوند هاي خونخوار خواهيم گرفت به اميد آنروز
شيراز - شهادت حجت زماني را به شما تسليت و تبريك ميگويم او به معناي واقعي حجت زمانه شد و نشان داد كه مجاهد خلق هرگز تسليم نميشود. حق به همراهتان باد.
خليل اقبال ـ سلام بر خسرواخترانی که با کرامتشان حجت خلق شدند.
در اين برحه که ايران در خفقان روز افزون به سر می برد زمانی ها خود را فدا می کنند تا به گوش خفتگان آهنگ خيزش بانگ زند، باشد که از خواب غفلت برخيزند، مردگان.
و اما دلير مردان و استوار زنان اشرف، آنان که هر زمان فرياد می کنند آزادی را و به رخ می کشند صلابت را.
عزمتان راسخ - قدمتان استوار
و دلهاتان شادمان باد
خليل اقبال

شهادت بيدارگر حجت زمانی
شهرتاش سمر
شهادت بيدارگر حجت زمانی
برای مجاهد شهيد حجت زما نی که آواز درس ايستادن وانسان بودن را د گرباربا صدای داودی بربام جهان فريادزد...
۱
پاسداران معبدابليس
آخرين جام زهر را
سرکشيدند
تا
درگرداب دريای خون تو
نمرود وار
برمردارخويشتن خويش
بگريند
بی هيچ فريادرسی...
۲
جادوی پيام دار خونت را
نوشيدند
دجالان
پليدان
وقيحان
وقاتلان مردم
باشام آخرشان
تا حجتی باشد
برآغازپايان غصب و
قساوت وقصا بی...
...
شهرتاش سمر

به عزايش،ايستاده ام !
نامه بينا داراب زند، از همبندان مجاهد قهرمان حجت زماني
برای حجت زمانی
بينا داراب زند
________________________________________
به عزايش،ايستاده ام !
درخت هرچه پربارتر ،افتاده تر!
حجت زمانی افتاده بود.در اين خاک کهن ريشه داشت وآن را با خون خود وبرادرانش آبياری کرد.
شش ماه با او زندگی کردم .در راهروی بند آن چنان قدم برمی داشت که هم بندانش چه سياسی وچه عادی ،هيبتش را احساس کرده وبه اواحترام می گذاشتند ،هيبتی ذاتی ونه ظاهری.
او مغرور نبود وريا نياموخته بود.
درگفتار صرفه جو ودر رفتار متعادل. شادمانيش از لبخندی مليح وبرافروختگيش را از سرخی گونه هايش می شد حدس زد.
برافروختگی که تنها در مقابل پيشنهادات طتميعی ويا تهديدات دشمنانش به اودست می داد.
درعرض شش ماه زندگی با او شاهد بودم که سه بار به گفتگو دعوتش کردند وهر بار با گونه های سرخ باز می گذشت .ازاومی پرسيدم که چه شد؟
پاسخش کوتاه بود: به من می گويند عفو بنويس ، عفو برای چه عملی واز چه کسی؟ از اينکه مردمم را به زنجير وبرادرانم را به خون کشيده اند؟
نه تنها او، که اعدامش هم سياسی بود.اين اقدام وحشيانه وانتقام جويانه برای جعل تصوير واقعيات جامعه ايران است.جعل اين تصويرکه هيئت حاکمه از درون فروپاشيده ،با اعتلای مبارزات کليه اقشار جامعه وبويژه طبقات فرودست ودمکرات مواجه واز هراس برافتادن قطعی آخرين نيروی خودرا جمع کرده وبه تهاجمی نااميدانه دست زده است تاشايد نيروهای مقابل را با ايجاد رعب ووحشت متواری سازند.
اما زهی خيال باطل!
مازندانيان سياسی ،آگاه تر ازآنيم که ايشان بتوانند با چنين جعل ونيرنگ هايی مارا به عقب نشينی وادارند.
ماهمچون حجت زمانی برمواضع خود محکم ايستاده ايم. چراکه امروز بيش از هرروز ديگری پشتيبانی ملت را حس کرده و براين باوريم که حتی اگر دراين تهاجم آخر قربانی اين معرکه شويم ،اما ملت قهرمان وغيورمان فردای آزادی را خواهد ديد.
يادش گرامی باد
اتحاد- مبارزه - پيروزی
اسفند 1384 22:31

به ياد حجت زماني؛ حجت نسل ما در مقابل نسل هاي آينده
همة كساني كه روزگاري از جهنم زندانهاي خميني عبور كرده اند بخوبي مي دانند كه حجت چه بهاي سنگيني را تا ملاقات چوبه دار پرداخته است و چه راه پر مشقتي را پيموده تا از شرف يك نسل پاسداري كند.
او كه در نبردي نابرابر جلاد خود را به زانو در آورد به همه نسلها آموخت كه شرافتمندانه زيستن؛ قهرمانانه مبارزه كردن و سرافرازانه جان باختن در روزگار پرهراس حراميان حاكم بر ميهنمان ارزشي ماندگار است كه بايد از آن درسها آموخت.
او به همه آموخت در روزگاري كه گزمه هاي شرير كشكولهاي دراويش؛ اين نجيب ترين مردم كشورمان را از خاك و خون پر مي كند؛ در حاليكه تيغ بدستان سيه رو الهام نوجوان را به مسلخ مي برند؛ هيچ راهي جز سرنگوني تام و تمام اين خونخواران وجود ندارد.ا و بر سر اين آرمان پاي فشرد و جان باخت.
آري حجت از نسل همان بي شمار جاودانه فروغ هايي بود كه در تابستان 1367وقتي دژخيمان نتوانستند به زانو در اورندشان لاجرم در اوج دنائت حذفشان كردند.
حجت با مرگ سرخ خويش نقاب از چهره سالوس و ريا بركشيد و چهره مخوف و جنايتكارانه همه دست اندركاران حكومت وحشت را بر ملا كرد.
باشد كه در روزگاري نه چندان دور مردم بپاخاسته ميهنمان انتقام خون حجت و هزاران گل پر پر شده را از حراميان حاكم بگيرند.
هواداران سازمان مجاهدين خلق ايران نروژ
18. فوريه. 2006

پيام مركز حقوق بشر براي قربانيان بنيادگرايي مذهبي در ايران
پيام مركز حقوق بشر براي قربانيان بنيادگرايي مذهبي در ايران، در ارتباط با اعدام ناجوانمردانه مجاهد خلق حجت زماني (وين – اتريش)
با بالا گرفتن بحرانهايي كه رژيم آخوندي در ايران و در خارج از مرزهاي ايران با آن روبرو است، و با شناخت از وسعت وحشيگري و دنائت آنها، شبهه اي وجود ندارد كه رژيم آخوندي پيوسته و با شتابي بيشتر از گذشته و در ابعادي بسا گسترده تر، به اقدامات ضدانساني خود بر عليه ايرانيان معترض و مقاوم در داخل و خارج از ايران ادامه خواهد داد.
در همين راستا بود كه مجاهد خلق حجت زماني، پس از حدود چهار سال و نيم اسارت در زندانهاي مخوف رژيم ملاها، ناجوانمردانه به جوخه هاي اعدام سپرده شد.
ايادي رژيم آشكارا رابطه بين ارسال پرونده اتمي اشان به شوراي امنيت ملل متحد و اعدام تمامي زندانيان سياسي را بيان كرده اند. اين شيوه شناخته شده آخوندها در برخورد با بحرانهايشان مي باشد. در سال 1367 نيز آخوندها در طول مدت بسيار كوتاهي بيش از سي هزار زنداني اسير مجاهد را به شهادت رساندند.
شهيد مجاهد خلق حجت زماني، شاهد ديگري است بر صلابت، شجاعت و استواري ايمان رزمندگاني كه جز آزادي ميهن و خلقشان، انديشه اي در سر ندارند.
تنگناي سياسي كه ملاها در اثر افشاگريهاي مكرر مقاومت ايران و بويژه سازمان مجاهدين خلق با آن روبرو شده اند، نابودي آنان را بهمراه خواهد داشت و از همين روست كه جلادان حاكم بر ايران تمامي توان و امكانات خود را در حذف فيزيكي هر عنصر مخالف خود، و علي الخصوص مجاهدين بكار خواهند برد، و به يقين اين حركت را تا آخرين لحظه حضور جهنمي اشان در خاك ايران زمين ادامه خواهند داد.
اين رژيم بايد از جامعه جهاني به شكل كامل طرد شود تا قدرت غصب شده از خلق قهرمان ايران به دست فرزندان مجاهد و مبارزش به آنان بازگردانده شود.
به رسميت شناختن حق مبارزه براي خلق تحت ستم ايران، فقط و فقط از طريق حذف برچسب تروريستي از نام سازمان مجاهدين خلق ايران ميسر است، و اين مهمترين و واضح ترين نشانه عدم پذيرش حكومت ترور و وحشت از جانب جامعه جهاني است.
خواست ما از جوامع حقوق بشري آنست كه در اين لحظات حساس با محكوم كردن قاطع كارهاي ضد انساني رژيم و خصوصاً اعدام مجاهدين و مبارزين سياسي اسير، پرونده نقض حقوق بشر اين جنايتكاران را به مراجع ذيصلاح بين المللي براي اعمال مجازاتهاي لازم بر عليه حكام ايران ارائه دهند.
مركز حقوق بشر براي قربانيان بينادگرايي مذهبي در ايران
(وين – اتريش)
2006-02-20
اول اسفند ماه 1384

نامه جامعه ايرانيان جنوب فلوريدا به صليب سرخ جهاني
21فوريه 2006
آقاي جفري، نمايندگي منطقه اي صليب سرخ- واشنگتن
ما (جامعه ايرانيان مقيم جنوب فلوريدا)، مطلع شديم كه آقاي حجت زماني، زنداني سياسي در ايران، در تاريخ 7فوريه در زندان گوهردشت، بعداز 4 سال و نيم تحمل زندان و شكنجه و بدرفتاري اعدام شده است.
رژيم ديكتاتوري آخوندها، همراه با رئيس جمهور جديد تروريست اين رژيم، احمدي نژاد، فعاليتهاي تروريستي را در خارج از ايران و اعدامهاي خياباني، شكنجه و فشار را در داخل ايران افزايش داده است.
فعاليتهاي هسته اي رژيم افرايش پيدا كرده و حتي ارجاع (پرونده هسته اي رژيم) به شوراي امنيت سازمان ملل، اين فعاليتها را كندتر نكرده است.
ما اعدام حجت زماني و ساير زندانيان سياسي در ايران را قويا محكوم مي كنيم و از سازمانهاي حقوق بشري بين المللي درخواست داريم كه رژيم ايران را محكوم كرده و جهت جلوگيري از اعدامهاي بيشتر، فشار بيشتري بر اين رژيم وارد بياورند.
رئيس جامعه ايرانيان مقيم جنوب فلوريدا
بهمن بديعي

نامه انجمن فرهنگي ايرانيان مقيم ايالت ميسوري آمريكا به مسئول اول مجاهدين
استبداد مذهبي آخوندي يكي ديگر از رشيدترين و پاكبازترين فرزندان اين مرز و بوم را به شهادت رساند. مجاهد خلق حجت زماني, اين كوه مرد قهرمان كه در زندان گوهردشت دركرج زنداني بود را اعدام كرده است.
خواهر مجاهد صديقه حسيني, مسئول اول سازمان مجاهدين خلق ايران
استبداد مذهبي آخوندي يكي ديگر از رشيدترين و پاكبازترين فرزندان اين مرز و بوم را به شهادت رساند. مجاهد خلق حجت زماني, اين كوه مرد قهرمان كه در زندان گوهردشت دركرج زنداني بود را اعدام كرده است.
رژيم ضدبشري و پليد آخوندي در سراشيبي سرنگوني از فرط استيصال و ضعف دست به چنين اعدامهايي ميزند.
اين رژيم بنيادگرا و تروريست پرور در واپسين ايام عمر ننگين خود و بعد از افشاگريهاي سازمان مجاهدين در مورد برنامه اتمي رژيم و پافشاري آن و ضرورت پردن اين پرونده به شوراي امنيت سازمان ملل,در منتهاي ضعف واستيصال دست به چنين فجايعي ضدمردمي و ضد انساني ميزند كه همانا اعدام رشيدترين فرزندان مجاهد مردم ايران است. باشد كه در فرداي آزادي ملت بزرگ و غيور و مجاهدپرور ايران از قيد اين رژيم فاشيست مذهبي, سركردگان و جنايتكاران در دادگاه خلق به جزاي اعمالشان برسند.
انجمن فرهنگي ايرانيان-آمريكاييان ميسوري آمريكا,اعدام مجاهد خلق حجت زماني را محكوم كرده و شهادت اين مجاهد خلق را به رهبر مقاومت و رييس جمهور برگزيده مقاومت و مسئول اول سازمان مجاهدين خلق و تمامي رزمندگان آزادي در شهر شرف, «اشرف», تسليت ميگوييم.
فنا و نابودي از آن ديكتاتورها در تاريخ بوده و خواهد بود.
مردم ايران همگام و همراه با مقاومت سازمان يافته شان در ارتش آزادي, ملاهاي حاكم بر ايران را به زباله دان تاريخ خواهند فرستاد.
با كشتن و اعدام هر ايراني ازاده و وطن پرستي, فقط عزم مردم ايران وسازمان پيشتازشان را در سرنگوني تام و تمام اين رژيم محكم تر و استوارتر ميكند.
سلام بر حجت زماني, روزي كه سلاح برداشت تا در برابر ظلم و ستم خميني ايستادگي كرده و تا آخرين لحظه زندگيش با اين رژيم بجنگد و مقاومت و پايداري كند.
سرفراز باد شوراي ملي مقاومت ايران.
بايدار باد ارتش آزادي بخش ملي ايران
درود بر رهبر مقاومت ايران و رييس جمهور برگزيده مقاومت ايران, مسعود و مريم رجوي
كسري نجات
انجمن فرهنگي ايراني- آمريكايي ايالت ميسوري آمريكا
18 فوريه 2006

نامه هواداران مجاهدين در نروژ دررابطه با اعدام حجت زماني
همة كساني كه روزگاري از جهنم زندانهاي خميني عبور كرده اند بخوبي مي دانند كه حجت چه بهاي سنگيني را تا ملاقات چوبه دار پرداخته است و چه راه پر مشقتي را پيموده تا از شرف يك نسل پاسداري كند.
متن نامه:
به ياد حجت زماني؛ حجت نسل ما در مقابل نسل هاي آينده
همة كساني كه روزگاري از جهنم زندانهاي خميني عبور كرده اند بخوبي مي دانند كه حجت چه بهاي سنگيني را تا ملاقات چوبه دار پرداخته است و چه راه پر مشقتي را پيموده تا از شرف يك نسل پاسداري كند.
او كه در نبردي نابرابر جلاد خود را به زانو در آورد به همه نسلها آموخت كه شرافتمندانه زيستن؛ قهرمانانه مبارزه كردن و سرافرازانه جان باختن در روزگار پرهراس حراميان حاكم بر ميهنمان ارزشي ماندگار است كه بايد از آن درسها آموخت.
او به همه آموخت در روزگاري كه گزمه هاي شرير كشكولهاي دراويش؛ اين نجيب ترين مردم كشورمان را از خاك و خون پر مي كند؛ در حاليكه تيغ بدستان سيه رو الهام نوجوان را به مسلخ مي برند؛ هيچ راهي جز سرنگوني تام و تمام اين خونخواران وجود ندارد.ا و بر سر اين آرمان پاي فشرد و جان باخت.
آري حجت از نسل همان بي شمار جاودانه فروغ هايي بود كه در تابستان 1367وقتي دژخيمان نتوانستند به زانو در اورندشان لاجرم در اوج دنائت حذفشان كردند.
حجت با مرگ سرخ خويش نقاب از چهره سالوس و ريا بركشيد و چهره مخوف و جنايتكارانه همه دست اندركاران حكومت وحشت را بر ملا كرد.
باشد كه در روزگاري نه چندان دور مردم بپاخاسته ميهنمان انتقام خون حجت و هزاران گل پر پر شده را از حراميان حاكم بگيرند.
هواداران سازمان مجاهدين خلق ايران نروژ
18. فوريه. 2006

حجت زمان
توازكدام دريا ها جوشيدی
دركدام شب طوفانی زاده شدی كه نجابت درتوجاودان شد
حجت زمانه
ازكدام شب ها برخاستی
كه ظلمت شب دامنگيرت نشد
نجابت نگاهت ازكجا سرچشمه گرفته است
كه تاجاودان باقی ماند وجاری است
حجت زمانه
پاكی ونجيبی را ازكجا آموختی
كه هيچ زشتی نتوانست آن را آلوده كند
زلال نگاه جادوييت نی نی می زند
زلال نگاهت مارا ا فرا ميخواند تااوج دريا ها
آنجا كه كوهستانها وطوفانها نرسند وهراسی نيست
زيرا كه ازتو آرامش ونجابت می بارد
حجت زمانه
تودركجا چنين وارسته وشيدا شدی
كه دامنه هيچ كوهستان به بلندای وجودت نرسيد
وبا امضايت زيرچهاربا ر اعدام كه اعتراضی ندارم
درياها وطوفان ها درتوبه آرامش می رسند
توشبنم بهاروشكوفه باران هستی
حجت زمانه
تومعنای زندگی وزنده بودنی
توبودن وجاودانه شدن را معنا بخشيدی
تومرا فراميخوانی به او ج
به اوج آسمانها وانسانيت
حجت زمانه
تو تا ابد درما خواهی زيست

هشدارنسبت به كشتار زندانيان سياسی - آكسيون هواداران مقاومت ايران در مقابل پارلمان نروژ
روز 4شنبه 22فوريه؛ هواداران مجاهدين ومقاومت ايران به همراه تعدادی ازشهروندان نروژی در مقابل مجلس نروژ در اعتراض به اعدام مجاهد شهيد حجت زمانی يك آكسيون اعتراضی برگزار نمودند.

نظر شما چيست ؟  

_____________________________________________________________


آرشيو